عاشقتم نگاری

منتظرم تا خانوم گُلم بیاد پیشم اگه نیاد مدیونش کردم.هر کدوم بخاطر اون یکی شاد باشه
 
 

تقدیم به:

نگار برزگر:

که پاره ای ست از صفای آبی آسمان

و صمیمانه است با حرف های دلم!

        و
امسال بهار، بی تو یعنی پائیز ...

(دلتنگی های یک متولد پاییز)

پاییز اگر آمده باشی،

برگها زرد شده اند دیگر،

از واهمه خشاخش آ؆ها که از شاخه جدا مانده اند.

پاییز اگر آمده باشی،

یادمانی از بهار نمی یابی،

که همه در گذر از عطشان تابستان سوخته است.

برگهایی که با بهار آمده بودند،

با پاییز رفتند.

پاییز اگر آمده باشی،

زمستان در انتظار توست،

می رسد پیش از آ؆که امید به بهاری باز جوانه زند.


"آنها که رنگ پریدگی پاییز را دوست ندارند نمیدانند که پاییز همان بهار است که عاشق شده


رو در و دیوار این شهر ، همش از تو یادگاره
توی این کوچه یِ تاریک منو تنها نمیذاره
یاده حرفای قشنگت، که تو قلبم لونه میکرد
یاده دلتتگیِ چشمات ، که منو بهونه میکرد
میزنه آتیش به جونم پس کجائی مهربونم
آخه من ترانه هامو واسه یِ کی پس بخونم
دلِ من هواتُ کرده آخ کجائی نازنینم
کاش که بودی ؈ میدیدی بی تو من تنها ترینم
تویِ این بازی که ساختی،من همه هستیمُ باختم
زیرپات گذاشتی آخر عشقی که ؅ن از تو ساختم
تو اگه دوسم نداشتی از دلم خبر نداشتی
دلت از سنگ شده انگار، که منو تنها گذاشتی
دلِ من هواتو کرده آخ کجائی نازنینم؛
کاش که بودی و میدیدی بی تو من تنهاترینم
میشینم منتظر اینجا، تا تو برگردی دوباره
تا بشینی پای حرفام بریم تا ماه و ستاره
میدونم میای یه روزی، یه روزی که خیلی دیره
یه روزی دل شکسته م سر این کوچه میمیره
میزنه آتیش به جونم پس کجائی مهربونم
آخه من ترانه هامو واسه یِ کی پس بخونم
دلِ من هواتُ کرده آخ کجائی نازنینم
کاش که بودی و میدیدی بی تو من تنها ترینم

 

برچسب‌ها

عاشقتم عشق من

 

پیوند ها

 

مطالب اخير

سی و ششمین شب جمعه....

سی و پنجمین شب جمعه....

سی و چهارمین شب جممعه...

سی و سومین شب جمعه....

سی و دومین شب جمعه.... دومین ماه فصل پاییز

سی و یکمین شب جمعه...

تولدم....

سی امین شب جمعه....

بیست و نهمین شب جمعه...

بیست و هشتمین شب جمعه....

 

آرشيو مطالب

هفته چهارم آبان ۱۴۰۴

هفته سوم آبان ۱۴۰۴

هفته دوم آبان ۱۴۰۴

هفته اوّل آبان ۱۴۰۴

هفته چهارم مهر ۱۴۰۴

هفته سوم مهر ۱۴۰۴

هفته دوم مهر ۱۴۰۴

هفته اوّل مهر ۱۴۰۴

هفته چهارم شهریور ۱۴۰۴

هفته سوم شهریور ۱۴۰۴

هفته دوم شهریور ۱۴۰۴

هفته اوّل شهریور ۱۴۰۴

هفته چهارم مرداد ۱۴۰۴

هفته سوم مرداد ۱۴۰۴

هفته دوم مرداد ۱۴۰۴

هفته اوّل مرداد ۱۴۰۴

هفته چهارم تیر ۱۴۰۴

هفته سوم تیر ۱۴۰۴

هفته دوم تیر ۱۴۰۴

هفته اوّل تیر ۱۴۰۴

هفته چهارم خرداد ۱۴۰۴

هفته سوم خرداد ۱۴۰۴

هفته دوم خرداد ۱۴۰۴

هفته اوّل خرداد ۱۴۰۴

هفته چهارم اردیبهشت ۱۴۰۴

هفته سوم اردیبهشت ۱۴۰۴

هفته دوم اردیبهشت ۱۴۰۴

هفته اوّل اردیبهشت ۱۴۰۴

هفته چهارم فروردین ۱۴۰۴

هفته سوم فروردین ۱۴۰۴

هفته دوم فروردین ۱۴۰۴

هفته اوّل فروردین ۱۴۰۴

هفته چهارم اسفند ۱۴۰۳

هفته سوم اسفند ۱۴۰۳

هفته دوم اسفند ۱۴۰۳

هفته اوّل اسفند ۱۴۰۳

آرشيو

 
 

سکوت.... عاشق تنها.... تنهائی... انتظار...

 سلام نگاری جووووونم....

عاشق تنها؟؟؟؟

چه زود رفتی سراغ تنهائی عشق من؟؟؟؟

پس من چی؟؟؟؟

نگاری، من چی؟؟؟؟

چرا اینهمه غم....

چرا اینهمه بی قراری....

چرا اینهمه انتظار....

جون باباش رو قسم خورده دیگه نیاد.....

نگار....

کاش میشنیدی چه جوری صدات کردم....

نگار چی پوشیدی؟؟؟؟

موهات رو اونجوری که گفتم بستی؟؟؟؟

نمیدونم چرا امشب....

پس خیلی وضعم خرابه عاشق تنها؛آره؟؟؟؟

عاشق تنها من به نگارم قول دادم که بخاطرش بمیرم....

نه نه نمیخوام چیزی بگم....

هیچی نمیخوام بگم...

دیگه شیرکاکائو هم نمیخوام....

میدونستم میای.... میدونستم.... اطمینان داشتم.

توروخدا مواظب خودت باش....قول دادی که خوب باشی.

دوست دارم.

عاشقتم.

میمیرم برات.

میپرستمت.

نگااااااریییییییی جووووووونم خییییلیییی دووووسسسست داااارم٪

ساعت ۲۳:۱۵

پای من جوونیت رو هدر نکن دلبر من

باخت من کافیه تو دیگه به پای من نباز

توی قلب مهربونت واسه من خونه نساز

توی قلب مهربونت واسه من خونه نساز

من بازنده رو خوب ببین برو تنهام بذار

من یه پاییزیم ولی تو چی گل بهار

دل به کی بستی عزیزم به من بی کس و کار

دل به کی بستی عزیزم به من بی کس و کار

قدر دنیا رو بدون لحظه هاشو حروم نکن

برو دو روز دنیا رو با من تموم نکن

منو باز با اشکهای قشنگت روبروم نکن

منو باز با اشکهای قشنگت روبروم نکن

آخه من خودم ته راهو دیدم سیاهیه

آخر این همه عشق و عاشقی تباهیه

انگاری تو تنگ این دنیا جای یه ماهیه

پای من جوونیت رو هدر نکن دلبر من

باخت من کافیه تو دیگه به پای من نباز

توی قلب مهربونت واسه من خونه نساز

توی قلب مهربونت واسه من خونه نساز

من بازنده رو خوب ببین برو تنهام بذار

من  یه پاییزیم ولی تو چی گل بهار

دل به کی بستی عزیزم به من بی کس و کار

دل به کی بستی عزیزم به من بی کس و کار

قدر دنیارو بدون لحظه هاشو حروم نکن

برو دو روز دنیا رو با من تموم نکن

منو باز با اشکهای قشنگت روبروم نکن

منو باز با اشکهای قشنگت روبروم نکن

آخه من خودم ته راهو دیدم سیاهیه

آخر این همه عشق و عاشقی تباهیه

انگاری تو تنگ این دنیا جای یه ماهیه

انگاری تو تنگ این دنیا جای یه ماهیه

چهارشنبه چهاردهم مرداد ۱۳۸۸ |

 

من تنها رو یک لحظه بیا تنها تماشا کن....

سلام نگاری جوووووونم. خوبی عشق من؟ معده ت چطوره خانوم گلم؟؟؟؟

نیومدی؟؟؟؟

واقعاً فکر نمیکردم حتی واسه ۰۰۰۵٪....

آخ....

بد ضایع م کردی،خیلی بد..... خیلی.

حالم خیلی گرفته شد...

چقدر سخته ....

دلم خیلی گرفته نگاری....

وحشتناک گرفته....

امروز رو یادم میمونه...

چه جوری از دلم درمیاری؟؟؟؟

یعنی من اینهمه بدم یا ....

حس پسر بچه عصباني اخمالو كم طاقتي رو دارم كه از هر جا ميخوره، ذغال پاره ش را برميداره

 و با تمام حرصش چند كلمه خرچنگ قورباغه روي ديوار خط خطي ميكنه...

دلم اون نگارِ مهربون رو ميخواد كه دستهام را بگيره توي دستش و به سياهيشون بخنده.

 بخنده...

حتي وقتي با دستهاي سياه اشكام را پاك ميكنم...

حتي وقتي لجاجت چشمهاي خيسم از رو مي بردش...

                                                               بفهمه و بخنده

                    بجاي تمام خنده هايي كه روي دلم مونده بخنده!

نه نمیخوام چیزی بگم....

هیچی نمیخوام بگم... هیچی...

دوست دارم.هر روز بیشتر از دیروز اینو یادت باشه.

امیدوارم  که خوب باشی و هیچ مشکلی نداشته باشی عشق من.

توروخدا مواظب خودت باش.

دوست دارم.

عاشقتم.

میمیرم برات.

میپرستمت.

نگاااااارییییییی جوووووونم خییییلیییی دووووسسسست داااارم٪

ساعت ۲۳:۰۰

آیا قلب واقعا می شکند؟

چهارشنبه چهاردهم مرداد ۱۳۸۸ |

 

من از دست خدا هم گله دارم....

سلام نگاری جوووووونم. خوبی قربونت برم الهی. شبت بخیر.

نگاری نیومدی؟

چرا؟؟؟؟

نمیدونم بگم خدا کنه یادت رفته باشه و نیومده باشی یا بگم خدا کنه اتفاقی برات نیوفتاده باشه که نتونستی بیای یا اینکه ....

یا اینکه....

چرا نگاری؟؟؟؟

نمیخوام یه طرفه به قاضی برم پس سکوت میکنم و هیچ فکر نمیکنم، لااقل تا آخر شب به این امید که میای.

دوست دارم

عاشقتم

میمیرم برات

میپرستمت

میپرستمت نگاااااریییییی جوووووونم خییییلیییی دووووسسسست داااارم٪

ساعت ۲۲:۰۰

چهارشنبه چهاردهم مرداد ۱۳۸۸ |

 

میدونم که میای...

سلام نگاری جوووووونم. خوبی عزیزم.

چطور مطوری خانومی؟

وای نگاری کجائی؟ یه خورده ترس و دلشوره از اینکه نیومدی دلمو برداشته ولی خوب تا شب

هنوز خیلی مونده.

الهی قربونت برم خانوم گلم خوبی؟

خدا کنه امروز بیای....

خدا کنه امروز بیای و بنویسی.

از صبحه خیلی خوبم فقط بخاطر امروز.

پیشه خودم گفتم اگه امروز بیای از امروز سعی میکنم بشم همونی که تو میخوای،سعی نه حتماً.

وای نگاری ولی اگه نیای.....

اگه نیای و ننویسی و با من حرف نزنی میدونی که چه بلائی سرم میاد....

نزار ضدحال بخورم باشه؟ کلی امروز پوز دادما،کلی امروز بخودم رسیده بودما....

نگاری بازم بخاطر این مدت ازت معذرت میخوام،باشه؟ بخدا تنبیهم زیادیش خوب نیست ولی

من حرفی ندارم یعنی نمیتونم داشته باشم چون حقم بود ولی ببخشید،باشه؟

نگاری اگه امروز با من حرف نزنی من، من!!!! من .... نذار امروز خراب بشه.... ببخشید نگاری.

نگاری منتظرتم...

بازم میگم ضایعم نکنی آآآآ.

الهی فدای پرنسس خوشگلم بشم.

خانوم گلم منتظرتم.

بوووووووووووووس.

توروخدا مواظب خودت باش.

دوست دارم.

عاشقتم.

میمیرم برات.

میپرستمت.

نگاااااارییییییی جووووووونم خییییلیییی دووووسسسست داااارم%

ساعت ۱۹:۴۰

چهارشنبه چهاردهم مرداد ۱۳۸۸ |

 

  I MiSs YoU.......

سلام نگاری جووووونم. خوبی قربونت برم الهی. حالت چطوره پرنسس؟ معده ت خوبه؟

الهي من قربونت برم. الهي من فدات بشم.

نگاري چند دقيقه پيش  پژمان بازغي روبروم نشسته بود. يه لحظه چشمامون تو هم قفل شد.

يه لبخند زد و منم يه سري بهش تكون دادم.بهم گفت خوبين؟ منم در جواب گفتم نه؟ خنديد.

بهش گفتم نفست چطوره؟ يه نگاهي با تعجب بهم كرد و گفت:

نفس منو ميشناسي؟

گفتم آره.

 گفت از كجا؟

گفتم آخه منم يه نفس دارم.

خنديد و گفت: جدي؟

گفتم آره. من با خانومم قرار گذاشتيم كه اسم دخترمون به نيت اينكه اسم ايشون با ن شروع

 میشه از ن باشه بعد كه من اسم نفس رو تو اسامی که گفتم فهمیدم که اسم دختر شما

هم نفسه...

خندید با اون چشمای سبز و ریشه پروفسوریش یه نگاهی بهم کرد.

بهش گفتم: پژمان خان؛ یه چیزی میگم ناراحت نشینا.

خندید گفت : نه.

گفتم خانومم از شهاب حسینی خیلی خوشش میاد ولی من تا حالا شهاب رو ندیدم که اینو

 بهش بگم: تنها کسی بوده که قبل از من میتونسته یه جا میخکوبش کنه و یه جا نگهش داره.

راستشو بخوای وقتی این حرفو زدم ته دلم یه جوری بودم نگاری،یه جوره خاص...

الان نمیدونم بازم همونجوری هستم یا نه؟؟؟؟ خودم جوابش رو فهمیدم....

خندید و گفت بابا ایول به تو  و شهاب.

بهش گفتم نفست رو ببوس.

بهم گفت شما هم به نفست سلام برسون و مراقبش باش.

با یه دست و یه جمله از دیدارتون خوشحال شدم از هم جدا شدیم....

نفس من کجاست؟؟؟؟ من الان یک ماه از نفسم خبر ندارم...

نفسم جراحی کرده یا نه؟

نفسم حالش خوب شده یا نه؟

نفسم چرا سکوت کرده؟

نفسم با من چرا حرف نمیزنه؟؟؟؟

پژمان من نتونستم مراقب نفسم باشم،اونو رنجوندمش... خیلی بد رنجوندمش.....

خودمو نمیبخشم.... نمیبخشم.

منو ببخش

که چشمام هنوز اونقدر واست نباریده که به زلالیه دلم نگاه کنی و هنوز به من شک داری.

منو ببخش

که اونی نیستم که همه ی لحظه هاتو،تک تک نفس هاتو،با من تقسیم کنی.

منو ببخش

که هنوز اونقدر بهت نزدیک نشدم که منو از خودت میرونی،به هجرت می کشونی.

منو ببخش

اگه نتوستم دلو زبونتو یکی کنم تا باهام روراست باشی.

منو ببخش

 

اگه وقتی دلت تنگه،بی حوصله ای،منو واسه درد دل هات نمی خوای.

منو ببخش

اگه حیاط کوچیک دل من سیب نداره و فقط عکسی از یه حوض پیر به یادگار مونده.

منو ببخش

منو ببخش اگه همه ی زندگیت نشدم.

منو ببخش اگه عاشقت نکردم.

منو ببخش........ 

دوست دارم.

عاشقتم.

میمیرم برات.

میپرستمت.

نگاااااارییییییی جووووووونم خییییلیییی دووووسسسست داااارم٪

ساعت ۱۵:۳۰

چهارشنبه چهاردهم مرداد ۱۳۸۸ |

 

نگااااااااریییییییییی جوووووووونم خییییلیییی دووووسسسست داااارم٪

سلامممممممممممممم نگاااااااااااریییییییییییی جووووووووووونم!!!!

چطوری پرنسس بیشرف من!!!!

عااااااااااااااااشقم عشق من!!!!

بووووووووووووووووس.

الهی فدای رئیس بداخلاقم بشم من.

نازتو برم من که اینهمه ناز داری.

پرنسس خوشگل و رویائی من چی پوشیدی؟

من چی دوس دارم؟؟؟؟؟

دوس دارم یه ست آبی بزنی،عین من!!!!

دوس دارم موهات رو همونجوری که صبح گفتم یه مدل خوشگل مثل همیشه ببندی ،

 از بالا جمعش کنی و از جلو چند تاشونو بریزی روی صورتت....

دوس دارم میمییارو خفشون کنی و کاری باهاشون کنی کارستون مثل همیشه

جوری که تنگی نفس بگیرن و از بالا و پائین بزنن بیرون.

دوس دارم امروز فقط آهنگ شاد گوش کنی و نینای کنی،اسپانیائی هم برقصی.

سمت پیانوت نمیخوام بری چون عکسه منو زدی روی اون،اگه با من حرف میخوای

بزنی یه قطعه خوشگل بزن و بخون. فقط آروم بخون که کسی نشنوه و زنگ بزنه

پلیس که یکی از ما سلب آسایش کرده.

بعدشم بعدشم اگه حسشو داشتی برو یه دوری بیرون بزن ولی نمیخوام تو گرما

بری بیرون امروز دبی خیلی گرمه.

بعدشم یادت نره که من منتظرتم.

عاشقتم نگاری.

میپرستمت.

بعدشم من شیرکاکائو میخوام. تورو جونه مادرت خسیس بازی درنیار و بهم

شیرکاکائو بده. اینهمه شیرکاکائو داری و مصرف نمیکنی خراب میشنا!!!!

تازشم تازشم اگه زیادی نگهداری درد میگیرنااااا.

الهی من فدای نینیمون بشم که امروز میره تو ۴ ماه. الهی من قربونش برم. خدا کنه

 تو تخس بازی به مامان نگارش نکشه که دهنه منو تو این یه ماه سرویس که چه

 عرض کنم .....ده(خودتی- بی ادبو میگم) بعدشم من امروز کلی بلغ میخوام.

ببین امروز چقدر واست لووووس شدم. حالا اگه دلت میاد این بچه ی لوووست رو

ناراحت ببینی،کافیه که باهاش حرف نزنی تا چنان بخوره تو برجکش که تا عمر داره

 یادش نره و این باعث میشه تو بچگی دچاریه نوع سرخوردگی تو زندگیش بشه

که بعدها  اونو دچار مشکل میکنه. از اونجائی که شما فوق العاده مادر مسئولیت

پذیری هستین من اطمینان دارم که میاین. نگار توروخدا ضایعم نکنی آآآآ.

الهی من قربونت برم.بخورمت الهی عشق من. جیگملتو اونم خام خام.

نگاری عاشقتم. تو ماله خودمی،فقط خودم.

نگاری دوست دارم.

نگاری عاشقتم.

نگاری میپرستمت.

نگاری دیوووووونتم.

نگااااااااریییییییییی جوووووووونم خییییلیییی دووووسسسست داااارم٪

بجون نگاری همشونو داد زدم نوشتم.

ساعت ۱۲:۲۰

چه زيباست بخاطر تو زيستن

 

 

وبراي تو ماندن بپاي تو مردن وبه عشق تو سوختن؛

 

وچه تلخ وغم انگيز است، دور از توبودن، براي تو گريستن؛

 

و به عشق و دنياي تو نرسيدن؛ ايکاش مي دانستي بدون تو،

 

مرگ گواراترين زندگيست؛ بدون تو وبه دور ازدستهاي مهربانت،

 

زندگي چه تلخ وناشکيباست. ايکاش مي دانستي مرز خواستن کجاست،

 

وايکاش ميديدي قلبي راکه فقط؛

 

براي تو مي تپد

 

چهارشنبه چهاردهم مرداد ۱۳۸۸ |

 

14/5/1388....503 روز گذشت... وارد 14 مین ماه شدیم. عاشقتم عشق من.


ادامه مطلب

چهارشنبه چهاردهم مرداد ۱۳۸۸ |

 

اگه عاشقم بهانه ام تویی . . .

سلام نگاری جوووووونم. خوبی عزیزترینم؟؟؟؟معده ت چطوره؟؟؟؟ خوب عشق من؟؟؟؟؟

کاش فقط یه ذره،اندازه سر سوزن میدونستی وقتی میام و میبینم نیستی و نیومدی چه جالی

بهم دست میده......

از گذاشتن نقطه چین همیشه بدم میومدم.همیشه دوس داشتم کامل بنویسم ولی.....

میبینی بازم نقطه چین.....

نگاری تو چت شده؟ میدونی چقدر نگرانم؟؟؟؟

نه نمیدونی،اگه میدونستی چه حالی دارم که.....

دلم واسه فخلادی گفتنت تنگ شده.... واسه شوهر جونی گفتنت....

میرم قدم بزنم....

ماه چقدر امشب تو آسمون داره خودنمائی میکنه! دقت کردی بهش؟؟؟؟

میرم یه جائی بشینم و خوب تماشاش کنم....

دوست دارم.

دلم واسه بلغ کردناتم لک زده....

این کارا اصلاً بهت نمیاد نگاری،اصلاً!!!! باورم نمیشه.... اصلاً نمیگنجه... نگااااااار؟؟؟؟

من دوست دارم دختر... واقعاً راجع به من چی فکر کردی که اینجوری میکنی؟؟؟؟

نه تنها سرد نمیشم اتفاقاً مصمم تر هم شدم تو راهی که یکساله انتخاب کردم....

اخم نکن که اصلاً بهت نمیاد.

خوب باش.

مواظب خودت باش.

بخند.

بیشرف باش.

از دیوار راست برو بالا.

موقع رانندگی مواظب باش.

موهات رو حتماً یه قسمتیش رو از جلو بریز رو صورتت.

مواظب مهوشیم باش.

امشب نینیمون آخرین روز ۳ ماهگشی رو داره طی میکنه،مواظبش باش.

بخودت خوب برس.

بیشرف باش نگار،بیشرف شیطونِ شر،باشه؟؟؟؟

من اینجوری دوس دارم باشی.

.........

دلم برات تنگ شده....

توروخدا مواظب خودت باش.

دوست دارم.

عاشقتم.

میمیرم برات.

میپرستمت.

دیوووووونتم.

چاکرخاتم بیشرک.

نگااااااااریییییییی جوووووووونم خییییلیییی دووووسسسست داااارم٪

ساعت ۲۳:۱۰

تو دیگه حتی برای دل تنگی ها و بغض های من تکیه گاه نیستی

......

 

Image and video hosting by TinyPic

   

خیلی‌ وقته غریبه شدی ، میگی‌ دیگه من تو رو نمیشناسم . . .

 

دیگه زبون نگاهت و رفتارت رونمیفهم  دیگه اون نوای عشق از لابلای کلامت نمیشنوم . . .

 

دیگه در دریای چشمانت امواج صداقت را نمیبینم و هزاران سوال‌های دیگر . . .  چرا ؟

 

دریای چشمم طوفانی شده شادی بر چشمانم پژمرده . . .

 

  غمگین و خسته بر جادهٔ خیال نشستم و به خاطرات گذشتمون می‌ نگرم

 

چهره ات  در ساحل قلبم میخندد و چشمانم با دیدن نگاهت میگرید . . . 

 

گناهه من چیه ؟ که پشت حصاربلند سکوت تو تنها وغریب ایستاده ام . . . 

 

 نگاهت انقدر سرد وکلامت انقدر خشک !

 

نمی‌خوای چیزی بهم بگی. . . ؟

 

خسته ام  کردی با این همه سکوت  میفهمی  . . . ؟

 

گرمای احساست را مهمان خانهٔ سرد قلبم کن 

و از کوچه های قلبم گذری کن تا عطر وجودت  مستم کند . . .

 

سه شنبه سیزدهم مرداد ۱۳۸۸ |

 

من در این شب که بلند است به اندازه حسرت زدگی...شعر چشمان تورا میخوانم

سلام نگاری جووووونم. شبت بخیر.فرشته کوچولوی من خوبی؟ عسل خوشگل و یکی یه دونه م

خوبی قربونت برم الهی؟ حالت چطوره فدات شم؟ معده ت چطوره؟؟؟؟ حالت چطوره؟

الهی من دورت بگردم خانوم گلم! الهی من فدات بشم پرنسس خوشگل من،خوبی؟

عشق من کجائی؟ هنوز نیومدی؟ هنوز قصد نداری که با من حرف بزنی،با من،با فخلادیت،

با شوهر جونیت،با دوستت،با استادت،با عشقت...... نگاری میدونی چه حالی دارم؟؟؟؟

کاش فقط میدونستی چه حالی دارم.... کاش میدونستی نگار...

نه قربونت برم اصلاً حال و حوصله ندارم.

سئوال اساسی که بوچود اومده فقط این سکوتته،چرا اینجوری سکوت کردی اونم به این شدت؟

نگاری این منم که دارم اینجوری جلو چشمات بال بال میزنم و تو هم هیچی نمیگی.... هیچی....

فقط اینو بدون اگه فکر میکنی با اینکار از شدت علاقه من بخودت کم میکنی یا یه همچی فکرائی،

کاملاً در اشتباهی. من تورو با تمامه وجود دوست دارم عشق من.

نگرانی من از وضغیت معدته،نگرانی من از حالته،نگرانی من از سکوتته....

نه نگاری خوب نیستم....

قهر نداشتیم،دعوا نداشتیم،بی خبری نداشتیم،نداشتیم نگار،نداشتیم....نداشتیم.

نگار من میدونم خیلی اذیتت کردم اونم با کارائی که کردم ولی خدارو شاهد میگیرم هیچکدوم از

کارام یک ذره حتی به اندازه سر سوزن توش نه قصد و غرضی بوده که بخوای اذیت بشی نه اینکه

بخوای ناراحت بشی؛بجون نگاری من هیچوقت نه خواستم اینکارو انجام بدم نه تا حالا انجام دادم

ولی اینم میدونم که ناخواسته با کارام این حس رو واسه تو و اطرافیانت بوجود آوردم....

نگار من بخاطر بوجود اومدن اون حس ازت معذرت میخوام.... معذرت میخوام.ببخشید.

همه دوستای سابقم میدونستن که من معذرت خواهی هام رو رو تقویم یا یه جائی یادداشت

میکردم تا بدونم در طول یک ماه چند بار این کلمه رو تکرار کردم تا ماه آینده ش کمترش کنم  و ....

یعنی تقریبا چیزی مثل حرفاهای پدرت که بهت میگفت خانمها نباید معذرت خواهی کنن....

ولی الان خیلی وقته نه دیگه رو تقویم علامت میزنم نه اینکه جائی مینویسم ....

نگاری ازت معذرت میخوام.... بابت همه چیز.توروخدا ببخشید.میدونی با این سکوتت با من

داری چیکار میکنی....

بخدا سر نماز همش دست به دعام که حالت خوب باشه و فقط بخاطر اینکه از من ناراحتی

سکوت کردی،امیدوارم همینجوری باشه.... امیدوارم ناراحتیت به قدری کم بشه که این سکوت

رو بشکنی و با من حرف بزنی.... دلم برای نوشتنات انقدر تنگ شده که فقط خدا میدونه و خدا....

دلم برات تنگ شده نگاری....

دلم برات خیلی تنگ شده....

توروخدا مواظب خودت باش.

دوست دارم.

عاشقتم.

میمیرم برات.

دیوووووونتم.

نگااااااریییییی جوووووونم خییییلیییی دووووسسسست داااارم٪

ساعت ۲۱:۳۰

 

آمدنت را به انتظار نشسته ام

                                         چشم به راه ... 

                                                  گوش به زنگ ...

                                                    حتي ثانيه ها هم مرا  ياري نمي کنند

                                             انتظار آمدنت سخت است

                                                                 بي رحم شده اي  ...

سه شنبه سیزدهم مرداد ۱۳۸۸ |

 

مهوشی جووووونم تو جواب بده،باشه؟؟؟؟ الهی قربونت برم.بووووس.

 سلام نگاری جوووووونم. خوبی قربونت برم. خوبی فدات شم؟

 خانوم گلم خوبی؟؟؟؟

نگاری جوووووونم حالت چطوره؟الهی فدای فرشته کوچولوی خوشگلم بشم من.

الهی دورت بگردم.

امروز میخوام بهت بگم کسی نمیره به پات

امروز میخوام بهت بگم هیشکی نیومده به جات....

مهوشی امروز میخوام با تو حرف بزنم. میخوام از نگار مامان به تو گلایه کنم.

ببین نگار مامان با من چیکار میکنه! میبینی اصلاً باورم نمیشه که این نگار

مامان؛اینهمه نسبت به من اینهمه بی توجه شده.... نگار مامان چرا اینجوری

میکنی آخه؟؟؟؟ توروخدا نگار مامان فخلادیت خیلی گناه داره.اگه بدونی چقدر

ناراحته.... فقط داره خود خوری میکنه. هیچی دیگه واسش مهم نیست.

 برخلاف بقیه دوستاش که همه منتظرن تا نتایج نهائی ارشد بیاد اون دیگه

 واسش مهم نیست. حتی سر این مسئله با استادش جر و بحث کردن و

استادش اصلاً فکر نمیکرد که دیگه واسش مهم نباشه. دلش گرفته.

یاده روزای گذشته میفته و وقتی میبینه که نمیتونه کاری بکنه،چه قبل

 چه حالا خیلی دلش گرفته. این یه کوچولو از ناراحتیهاش بود. همش فکر

 معده ته نگار مامان. همش میگه تقصیره منه که اینجوری شد و اگه من

 نمیرفتم اینجوری نمیشد.نگار مامان تازشم تازشم الان چند وقته

گوشیشو همش خاموش میکنه و روشن نمیکنه...دلش واسه مهوشی تنگ

 دشه،دلش واسه میمیاش  تنگ شده. دیگه نمیدونه که شما چی میپوشین

و این اذیتش میکنه.دیگه نمیدونه شما موهاتون رو چه مدلی میبندین و این

مسئله ناراحتش میکنه. همش به این فکر میکنه که الانی که شما پیشش

 نیستین چیکار میکنین... خیلی بی جنبه شده.... تازگیا نمیدونم چرا همش

میخوابه.البته.....نمیتونم بگم.من برم.اگه بدونه من تنهائی و اومدم و این

حرفارو زدم که دیگه وای بحالم میشه....

"من نیازم

 

تورو هرروز دیدنه

 

از لبت

 

دوست دارم شنیدنه"

نگاری کجائی؟

حالت خوبه؟

نمیدونم به من فکر میکنی یا نه؟

نمیدونم چرا نمیای و نمینویسی؟

نمیدونم چرا ؟؟؟؟؟؟

میرم سمت آپارتمان.دوش بگیرم  و بگیرم بخوابم و امیدوارم دیگه ......

تورو مرگ فرهادیت،مواظب خودت باش.

دوست دارم.

عاشقتم.

میمیرم برات.

میپرستمت.

نگاااااریییییی جوووووونم خییییلیییی دووووسسسست داااارم٪

ساعت ۱۷:۳۰

 چه زيباست بخاطر تو زيستن

  وبراي تو ماندن بپاي تو مردن وبه عشق تو سوختن؛

 وچه تلخ وغم انگيز است، دور از توبودن، براي تو گريستن؛

 و به عشق و دنياي تو نرسيدن؛ ايکاش مي دانستي بدون تو،

 مرگ گواراترين زندگيست؛ بدون تو وبه دور ازدستهاي مهربانت،

 زندگي چه تلخ وناشکيباست. ايکاش مي دانستي مرز خواستن کجاست،

 وايکاش ميديدي قلبي راکه فقط؛

 براي تو مي تپد

 

سه شنبه سیزدهم مرداد ۱۳۸۸ |

 

وااااااایییییییییی از دست تو.... فالت رو حتماَ بخون

سلام نگاری جوووووونم. خوبی قربونت برم الهی؟ خوبی عشق من؟؟؟؟

حالت چطوره؟

معده ت چطوره؟

هنوز نیومدی؟

هنوز نمیخوای با من حرف بزنی؟

هنوز سکوت؟

هنوز کم محلی؟

هنوز بی توجهی؟

چرا؟؟؟؟؟؟

نمیدونم حالت چطوره؟

نمیدونم چیکار میکنی؟

نمدونم خوبی یا نه؟

نمیدونم جراحی ککردی یا نه؟

نمیدونم اومدی بودی ایران یا نه؟

نمیدونم....

میبینی نمیدونمام چقدر زیادن،عین چراهام.

من هیچ کار نتونستم برات انجام بدم.

من هیچ کاری نتونستم برات بکنم.

من هیچ کاری....

من هیچ کاری نکردم مگه نه؟

پله ها را يكي يكي بالا مي روم تا از تو دور شوم

 انگاري كسي صدايم مي كند

 به پشت سرم نظاره مي كنم نيستي

 كه صدايم كني

 باز هم بايد بروم

 ولي اين بار با حسي آشنا نه غريب

 مي دانم تو روزي به سراغم مي آيي

 و مرا مي خواني

 روي پله سوم نشستم و دستانم را بر صورتم گذاشتم

 و صورتم باراني تر از چشمانم بود

 تو در قلبم زنده بودي نفس مي كشيدي

 صدايم كن

 تا سه مي شمرم مي دانم همينجاست

 كه در آغوشت به اوج عشق مي رسم

 يك

 دو

 دو و نيم

 نه تو نيامدي

 و من در خاطرت مردم

 دوستت دارم تا هر كجا باشد و به هر قيمت

دلم خیلی گرفته نگاری.

این دفعه سومه که دارم مینویسم و میپره.

اعصابمو ریخت بهم.

ديدي نيومدي و من شير کاکائو ميخواستم...ميرم سمت آپارتمان. خوابم مياد...

 مواظب خودت باش.

 دوست دارم

 عاشقتم عشق من

 ميميرم برات

 ديوووونتم

 نگاااااارييييييي جوووووونم خييييلييييي دووووسسسست داااارم٪

 ساعت ۱۳:۰۰

 

اردیبهشت

به نظر می رسد روابط عاشقانه  شما با همسرتان بیشتر شده است . تمام روابط تان با دیگران  صلح آمیز و دوستانه می باشد.اگر مجرد هستید یک فرد خاصی را می بینید و اگر هم تصمیم به ازدواج دارید فکر عاقلانه ای است.می توانید انتظار داشته باشید که در عنصرتان باشید. در محل کار خواستار نمایش استعداد بی نظیر خود هستید و همچنین خواستار اثبات این موضوع هستید که می توانید فردی مسوول و با انگیزه و همچنین آینده نگر و نو آور باشید . می توانید با رفتار صادقانه با شخصی آشتی کنید . بنابراین اگر حداقل تا آخر روز یکنفر از شما تعریف کرد . شگفت زده نشوید


 

سه شنبه سیزدهم مرداد ۱۳۸۸ |

 

من بی تو با جهانم کاری ندارم....

سلام نگاری جوووووونم. پرنسس خوشگل من از خوب هنوز بیدار نشدن؟؟؟؟؟

صبحت بخیر پرنسس.

خوبی قربونت برم الهی؟

حالت چطوره؟

خوبی فدات شم؟

الهی من قربون پرنسس خوشگلم بشم من که اینمه ناز و خوشگله و تکه.

خانوم گلم خوبی؟

خوش میگذره؟

معده ت چطوره؟

بهتر شده؟

آخرش من نفهمیدم جراحیش کردی یا نه؟ البته واسم خوب بودنش و دیگه درد

نداشتنش از همه چی مهمتره.

البته این دلیل نمیشه که نخوای بگی جراحیش کردی یا نه.

نگاری چی پوشیدی؟

موهات رو چه مدلی بستی؟

نمیخوای بازم بگی؟

نمیخوای من بدونم زنم چی پوشیده؟

نمیخوای من بدونم که زنم موهاشو چه مدلی درست کرده؟

نمیخوای بدونم اون تن مرمر و سفید برفیت امروز چی تو تنش کرده....

نگار چرا این دفعه اینهمه سفت و سختی و کوتاه نمیای؟

اگه قصدت تنبیه  بود فکر نمیکنی به اندازه کافی متنبه شدم؟

فکر نمیکنی با این حرف نزدنت کاری کردی که منم نمیتونم باهات حرف زنم

و بگم چه خبره و دارم چیکار میکنم؟

 میدونی دارم روزی ۱۰۰۰ تا فکر میکنم که یعنی چی شده که نگار این دفعه

 اینجوری شده؟ میدونی شب تا صبح چه فکرای مسخره و مزخرفی میان سراغم

  و تا صبح منو بخودشون مشغول میکنن؟

  خانوم گلم،خوشگلم،خواهش میکنم... نگاری ببین تو این چند روزه چقدر ازت

عذرخواهی کردم و معذرت خواستم.تا وقتی هم که نخوای حرف بزنی همین

 آش و همین کاسه س.

فکر کردی که مثلاً خسته میشم و دیگه ی خیال میشم؟؟؟؟

 تو چرا اینجوری هستی؟

 ببین اگه اینجوری هم نباشی باعث میشی من اینجوری فکر کنم.

 میدونی چی دارم میکشم

نگار....بخدا اگه بدونی......

نه شیرکاکائوئی نه سفارش خوردن چیزی....

فعلاً که فقط سوزش داره تا ببینیم بعد خدا چی میخواد.

باشه نگاری....

فقط خدا کنه خوب باشی و مشکلی نداشته باشی،این بیشرف بازیات رو جبران

 میکنم. حالا صبر کن... هر چقدر دوس داری آتیش بسوزون. فقط خوب باش.

توروخدا مواظب خودت باش.

دوست دارم.

عاشقم.

میمیرم برات.

میپرستمت.

نگااااااریییییی جوووووونم خییییلییییی دووووسسسست داااارم٪

ساعت ۹:۱۰

 

سه شنبه سیزدهم مرداد ۱۳۸۸ |

 

شبای انتظار؛شبای دلتنگ،که میزنه به شیشه یِ دلم سنگ.....

سلام نگاری جوووووونم. شبت بخیر پرنسس خوشگلم.

خدا کنه تا صبح راحته راحته راحته راحت بخوابی.

پشتت رو به میشه نکنی و زودی نخوابی؟؟؟؟؟

میشه بلغم کنی؟؟؟؟

..... میسوزه.

تا نگی امکان نداره چون جونه تورو قسم خوردم....

خدا؛کی میرسه لحظه ی دیدار؟

دل از خواب قفس؛ کی میشه بیدار؟

هنوز منتظرم خسته و بی تاب

که شب گم بشه تو خنده ی نگار...

با من حرف بزن.... حرف بزن.... حرف

ای تو هستیه این دله شکسته ی من

نایِ نفسهای ِ خسته یِ من

چشمای در خون نشسته یِ من ای جان

من که مست یه جرعه یِ نازه نگاتم

پنجره یِ رو به خنده هاتم

دیووووووونه یِ اسمه آشناتم ای جان....

نگااااااریییییی دلم گرفته... بلغم میکنی؟؟؟؟

توروخدا...مرگ فخلادیت.... باشه؟؟؟؟

دوست دارم.

عاشقتم.

میمیرم برات.

میپرستمت.

نگاااااریییییی جوووووونم خییییلیییی دووووسسسست داااارم٪

ساعت ۰۰:۳۰

میخوام یه قصری بسازم ، پنجره هاش آبی باشه


من باشم و تو باشی و یک شبِ مهتابی باشه

میخوام یه کاری بکنم ، شاید بگی دوسم داری

میخوام یه حرفی بزنم که دیگه تنهام نذاری

امشب میخوام تا خودِ صبح فقط برات دعا کنم

برای خوشبخت شدنت خدا خدا خدا کنم

میخوام برات از آسمون یاسهای خوشبو بچینم

میخوام شبا عکس تورو تو خواب گلها ببینم

میخوام که جادوت بکنم همیشه پیشم بمونی

از تو کتاب زندگی یه خط  رنگی بمونیم

امشب میخوام برای تو یه فال حافظ بگیرم

اگر که خوب در نیومد به احترامت بمیرم

امشب میخوام رو آسمون عکس چشاتوبکشم

اگر نگاهم نکنی نازِ نگاتو بکشم


میخوام تورو قسم بدم به جون هر چی عاشقه

به جون هر چی قلب صاف، رنگه گل شقایقه

یه موقعی فکر نکنی دلم واست تنگ نمیشه

فکر نکنی اگه بری زندگیم کمرنگ نمیشه

امشب میخوام تا خودِ صبح فقط برات دعا کنم

برای خوشبخت شدنت خدا خدا خدا كنم

ای خداااااااااااااااااااا من دوسش دارم به کی بگم

سه شنبه سیزدهم مرداد ۱۳۸۸ |

 

هوففففففففف!

 

سلام نگاری جووووووونم. چطوری گرافیست مورد علاقه من! چطوری دختره ی لووووس بچه گیشا

سر ۱۳ نبش کانال! چطوری دختره ی پرروئی که میخوام سیامک رو بفرستم سراغت! چطوری

دختر موردعلاقه برزگر.... . سلام نگاری جوووووونم،خوبی عشق من! خوبی خانومم!

تو این یک ساعت نشستم همه رو از نو دوره کردم.... مثل هر شبی که تا صبح بیدار میمونم و هر

شب تکرار میکنم و هر شب با یکی از خاطرات و اتفاقائی که افتاده با نگاه کردن به ماه و نشستن به اون مدلی که تو دوس داری(پاها تو سینه جمع) و یادآوری اون تا دم دمای صبح و وقت اذان سر میکنم.... نمیدونم چرا دارم اینارو میگم،البته میدونم خیلی ناراحتم... با گفتن این حرفا میخوام کمی آروم بشم... معده م میسوزه. نگاری یادت میاد اونروزی که خاطره تصادف با ۲۰۶ رو تعریف کردی.... رهام با تو بود... وای چقدر دوس داشتم جای رهام بودم و گردن اون پسره مزخرف رو میشکستم... بجای گفتن حرمتتو نگهدار،حالشو میگرفتم،حالشو جا میاوردم.... اونروز چقدر حرص خوردم. وقتی گفتی چقدر سر تصادف ناراحت شدی و اون ۲۰۶ رو چقدر دوس داشتی چقدر حالم گرفته شد....

نه میتونم دور شم از تو 

 نه میتونم که بمونم

من نه شاهزاده یِ عشقم  

نه شهابِ آسمونم

تو نه نیستی و نه هستی 

 دیگه خستم از خیالات

 مونده بی جواب و مبهم  

 تو زندگیم سئوالات

آره دارم رضا صادقی گوش میکنم.... اینارو دارم تو نوت بوک تایپ میکنم و بعد بیارم واست سند کنم. یه حسی میگه بهم که بازم نیومدی... اگه نیومده باشی من تا صبح چیکار کنم نگاری؟؟؟؟

نه میتونم دور شم ازتو

نه میتونم که بمونم

من نه شاهزاده ی عشقم

نه شهابِ آسمونم

شب مهمونی نیما که مامانی گرفته بود گوشی رو روزبه ازت گرفته بود و گذاشته بود جلوی بابات رو میز و تو نمیتونستی گوشی رو برداری و جواب بدی و منم هی زنگ میزدم و .......

بسه خسه م ،اگه میبینی چشامو بستم،اگه دارم تورو میپرستم،میخوام ببینی پای تو هستم.....

نگاری یادته تو جهانشهر جلو عکاسی وایساده بودی و یه پسر بچه هی میومد میرفت و میومد ..... نگار تورو به تمامه خاطراته خوبمون قسم با من حرف بزن.این روزا خیلی زود بغض میاد تو گلوم.....

نگاری میدونی از کیه ناز فخلادیت رو نکشیدی....

عقده ای شدم رفت...

با کف دستم چشمامو پاک کردم. اگه مامان بود حتماً بهم تذکر میداد که اینکارو نکنم....مامان نگارمم که چنان منو بایکوت کرده که روزی ۱۰۰۰ بار میمیرم و زنده میشم....

آی

 تنها شدم وای

کجایِ دنیای

چرا نمیای

مگه منو نمیخوای

نیستی و هستمو

به تو وابستمو

کی بیاد دستتو

که بگیرم دستمو.....

نگاری خیلی دلم گرفته.... نگاری بازم معذرت میخوام.ببخشید نگاری.

من نه دیگه تلویزیون نگاه میکنم نه عین قبل روزنامه میخونم چون همشون دروغ مینویسن و پخش میکنن ولی کتاب میخونم.یه متنی تو کتاب سینوهه بود که با دست نوشته بودن،دائیجون یه کتابخونه گردن کلفت داره که من هر از چند گاهی چند تا کتاب به حمید میگم واسم میاره یا از شیما،شاهرخ میگیرم و میخونم. اون متنی که پائین صفحه نوشتم همینجوری نوشتم و هیچ قصد و غرض یا منظوری نداشتم.از الان بگم که ناراحت نشی.

میخوام نگاتو

 نرو بیا تو....

زندگی با تو

عاشقی باتو

میخوام نگاتو

نرو بیا تو

توروخدا تو....

نگاری توروخدا یه چیزی بگو.... حالت خوبه؟ معده ت چطوره؟ جای آپاندیست خوبه خوبه خوبه خوب شد؟ الان خودت حالت خوبه؟ آخرش نفهمیدم که اومدی ایران یا نه؟

بازم نمیخوای بگی چی پوشیدی؟

بازم نمیخوای بگی موهاتو چه مدلی بستی؟ یادته میگفتی موهاتو فقطه فقط بخاطر من بلندشون کردی پس چرا حالا حتی نمیگی چه مدلی بستی؟ یادته مواسه رنگ کردنشون از من نظر میخواستی؟ حالا پرنسس من چی شده که حتی از مدل موهاش با من حرف نمیزنه؟

دوست دارم نگار،خیلیم دوست دارم.

دوس دارم بمیرم اما اون اشکاتو نبینم....

عشق من باش،جونه من باش،نذاری یه روزی این دلو تنهاش؛

ای دیووووووووونه دوست دارم،نمیتونم از تو چشم بردارم

عشق من با تو شادم

آخه نمیری تو از یادم

حالا من میدونم

بی تو یه لحظه نمیمونم....

توروخدا مواظب خودت باش.

دوست دارم.

عاشقتم.

میمیرم برات.

میپرستمت.

نگااااااارییییییی جووووووونم خییییلییییی دووووسسسست داااارم٪

ساعت ۲۳:۱۵

 

 

 

امشب تمام ستاره های آسمان گریه می کنند ,امشب تمام

 مرغان آسمان اشک می ریزند ,امشب اشکی از چشمی می ریزد ...

امشب قلبی می شکند و صدای شکستن آن به آسمان میرسد .

اما نمیدانم چرا به گوش او صدایی نمیرسد؟من صدای شکسته شدن قلبم

را شنیدم .. نمی دانم خدائی هست ؟ اگر هست چه خدای خاموشی است ..

از این همه خاموشی دلم می گیرد و دوست دارم فریاد بکشم ...

آخر با که بگویم درد این قلب شکسته را ؟

آخر با که بگویم که قلب من عاشق قلبی است که با سنگ بیابان فرقی ندارد ...

قلب من عاشق قلبی است که اصلا قلب نیست ...

دلم میخواهد آنقدر فریاد بکشم که صدای فریادم قلب خدا را به لرزه بیندازد .

دلم می خواهد فریاد بزنم و به خدا بگویم " تو چطور میتوانی این همه نا عدالتی

را ببینی و به صدا در نیایی ؟ مگر نه اینکه میگویند تو بخشنده ای پس

گناهانم را ببخش مگر نه اینکه میگویند تو رحیمی ؟ پس چرا به من رحم نمی کنی ؟

پس رحمتت کجاست ؟

خدایا به او بگو . به او بگو با تمام بدیهایت دوستت دارم ...

آری ... آری به او بگو باز هم دوستت خواهم داشت

باش:آری فقط باش بودنت کافیست که بودنت جانشین همه نبودنهاست

فقط باش تا همیشه که این تمام آرزوی من است ای کاش قلب سنگیت که درون

سینه ات یخ بسته است ذره ای از قلب من خبر داشت و حس می کرد که

چطور با تو یک رنگ و صادق بودم ومن می بوسم قلب سنگی تو را که صادق بودی

 و با شهامت نمیخواستی و نمیخواهی با دروغ با من باشی

دوشنبه دوازدهم مرداد ۱۳۸۸ |

 

اگه بدونی چه حالی ازم گرفته شد.....

 

 سلام نگاری جووووونم، خوبی قربونت برم الهی. چه خبر؟ معده ت چطوره؟ بهتر شده؟

الهی قربونت برم خوبی؟ نگاری جوووووونم حالت چطوره؟ کجائی؟ چیکار میکنی؟ نگاری دق کزدم

خانوم گلم. عشق من کجائی آخه؟ بخدا ..........

بازدوباره  تنهایی و شب و سکوتت

باز دوباره  یاد تو و غم نبودت

نگاری میدونی چقدر دلم برات تنگ شده.... میدونی چقدر دلم واسه نوشتنات تنگ شده....

میدونی..... خیلی دلم گرفته... نگاری دلم برات تنگ شده....

چه درونم تنهاست

من چه زشتم امشب

و دلم می خواهد از همین گوشه ی دنج

بروم آن بالا . . . .

حس دلمرده گیم تازه شده

و دو دستی خالی

بی تو

بی او

بی خودم حتـــی !

چه درونم تنـــهاست . . . .

نگاری چرا با من حرف نمیزنی؟

کاش میدونستی چه حالی دارم.....

وقتی دیدم حتی یه جمله ننوشتی حالم خیلی گرفته شد،خیلی زیاد....

دوست دارم.

عاشقتم.

میمیرم برات.

میپرستمت.

نگااااااارییییییی جووووووونم خییییلیییی دووووسسسست داااارم٪

ساعت ۲۱:۴۰

دوشنبه دوازدهم مرداد ۱۳۸۸ |

 

دلتنگتم....... حرف بزنم

 

 سلام نگاری جوووووونم. خوبی قربونت برم الهی. حالت چطوره پرنسس؟ الهی من فدات بشم. داشتم میترکیدم.اگه جند دقیقه بیشتر کارم طول میکشید دعوام که درمیومد هیچ،کارم به زد و خورد هم میکشید الهی من قربونت برم. الهی من فدای خانوم گلِ بیشرفم بشم که منو خفن بگا داده. نگاری جوووووونم معده ت چطوره؟ حالش خوبه؟ الهی که من فداش بشم. الهی که من قربونش برم. خدا کنه که خوب باشه.خدا کنه که هیچ مشکلی دیگه نداشته باشه.آمین.

نگاری خوبی؟ چیکار میکنی؟ کجاهائی که به ما سر نمیزنی؟

چی پوشیدی؟ موهات رو چه مدلی درست کردی؟

 میدونم که خیلی خوشگل لباس پوشیدی و موهاتم یه مدل خفن درست کردی،به این مسئله ایمان دارم که غیر از اینی که میگم نیست. پس چی که باید نگاره من هر روز بهتر از دیروز باشه،چون من میخوام زنم همیشه اینجوری باشه تحت هر شرایطی.

الهی من فدات بشم که اینهمه بخاطر من بخودت میرسی.

(قبلنا که اینجوری میگفتی اگه اشتباه میکنم بگو تا بدونم).

امروز تا الان که روزه خوبی واسم نبوده.... انقدر حرف زدم که فکم درد میکنه...

تو هم که با من حرف نمیزنی لااقل بخوام با تو درد و دل کنم. پس میریزم تو خودم.عین این چند روز.

دلم برات تنگ شده....نگاری خیلی دلم برات تنگ شده....

میرم سمت کرج. بازم هوا گرم شده... هوس یه دوش آّب سرد کردم....

نمی دانم این چندمین نامه ای است

که برایت نمی فرستم

فقط خواستم بدانی

حالم زیاد خوب نیست

کمی دلتنگم

نگران نباش . . .

......................................................بیشرف...........................................................

توروخدا حرف بزن....

نگاری دلم برات تنگ شده....

دوست دارم.

عاشقتم.

میمیرم برات.

دیوووووونتم.

نگاااااااارییییییی جووووووونم خییییلیییی دووووسسسسست داااارم٪

ساعت ۱۷:۴۵

دوشنبه دوازدهم مرداد ۱۳۸۸ |

 

امروز روزه خیلی خفنیه.....

  سلام نگاری جووووونم.خوبی قربونت برم صبحت بخیر.معده ت  چطوره؟ بهتر شده؟ بازم درد میکنه؟ الهی من فدای پرنسس خوشگلم بشم من.کمی طاقت بیاری دیگه خوبه خوبه خوبه خوب میشی.الهی من قربونت برم. الهی من فدات بشم که اینهمه گلی،نازگل من.دوست دارم. الهی من قربونت برم.

نگاری اگه بدونی از صبح چه دهنی ازم سرویس شده که خدا میدونه....

 

آنروزها

چقدر دیدنت را می نوشتم

و اینروزها

چقدر نمی بینمت !

 تو خوبی؟ مهوشیم چطوره؟ الهی قربونش برم من. دختر سفید و تپلم چطوره؟ الهی من فداش بشم. جیگملشو بخورم من.حواست به این دختر با معرفتم باشه آآآآآ. الهی قببونش بشم من. فدای اون حرف زدنش بشم من. دوسش دارم وحشناک. تازشم تازشم بهش بگو که سیاوشیش انقدر دلش برات تنگ شده که خدا میدونه. دلش واسه مهوشیش تنگ شده بدجور.میمیام چطورن؟ حالشون خوبه؟ قببونشون برم من. نگاری داری عکس العملو، خدائیش حال میکنی؟وای اگه دندونام بهتون برسه یه گازی ازتون میگیرم که صدای جیغ نگاری کل شهر رو برداره.میبینیم!!!!! نینیمون چطوره؟ الهی قربونش برم من. وای داره میره تو ۴ ماه.... واااااااایییییییی فکر کن.... الان شکمت اومده جلو؟؟؟؟؟ آخه من که الان داره یک ماه میشه حق ندارم نگات کنم ولی دارم تجسم میکنم که حداقل یه کوچولو باید تغییر کرده باشه دیگه، فدات بشم من. الهی دورت بگردم.

نگاری توروخدا مواظب خودت باش.میام مفصل برات مینویسم.

دوست دارم.

عاشقتم.

میمیرم برات.

میپرستمت.

نگااااااریییییییی جووووووونم خییییلیییی دووووسسسست داااارم٪

ساعت ۱۰:۳۰

 شما

وقتی دلتنگ می شید

یاد گذشته می افتید

یا

وقتی یاد گذشته می افتید

دلتنگ می شید

؟!

 

اردیبهشت

فال روز متولدین اردیبهشت: بیشتر از همیشه دوست دارید اعتبارتان را بالا ببرید.بنابراین  خیلی تلاش می کنید تا برای اطرافیان  مفید و مسمر ثمر باشید . اگر به کسی خوبی می کنید اول شخص را بشناسید بعد این کار را انجام دهید. امشب بهترین زمان برای ماجراجویی است و هر چه قدر بیشتر تفریح کنید بیشتر به شما خوش می گذرد. ...

 

و ندیدی هر گز !

چونکه من سنگ شدم در نظرت !

و ندانستی

که این سنگ

به چه انـــــدوه

شکســـــت !

خورد شد !

خاک شد و

بر خاک

نشســــت !!!

 

دوشنبه دوازدهم مرداد ۱۳۸۸ |

 

هنوزم دلواپسم میشی؟؟؟؟

 

نشسته ام این گوشه و

نگاه می کنم که

دیگران چگونه به محبوب و یارشان می رسند !

کی نوبت تو می شود نازنین

تا از غــصه بــمیرم !

دوست دارم.

عاشقتم.

میمیرم برات.

دیوووووونتم.

نگااااااارییییییی جوووووونم خییییلیییی دووووسسسست داااارم٪

ساعت ۰۰:۰۰

دوشنبه دوازدهم مرداد ۱۳۸۸ |

 

سلام به اونکه تو دلم درخشید....

سلام نگاری جووووونم. خوبی قربونت برم. حالت چطوره عشق من؟

خوبی قربونت برم الهی؟

نگاری جووووونم معده ت چطوره؟ انقدر ازت میپرسم و بخاطر معده ت چیزی نمیخورم تا بدتر از

واسه تو بشه میگی نه وایسا و تماشا کن ببین چیکار میکنم.... دارم آهنگ فرامز اصلانی گوش میکنم

 یه دیواره

....

یه دیواره که پشتش هیچی نداره

....

دیگه خورشید از توشون بیرون...

یه پرنده س...

از پرواز خود خسته س..

.......

اومدم سمت محل قدیمی....

امروز يك روز معمولي بود مثل همه ي روزها.

حتي شايد راكدتر از ديگر روزها .

سرشار بودم از حس بي حسي !

اومدم جلوی اون پارکی که شبها میومدم اینجا و با تو حرف میزدم یا صبحها میومدم با تو

حرف میزدم.... نه تو پارک نرفتم...الان  این آهنگ فرامز رو گوش میکنم

چون به یاده تو می افتم

دیده ام از اشک تر میشه

شادی از من میگریزه

گریه هم بی اثر رمیشه

وقتی این شعرو میخونم

هم ش تو در برابرمی

میدونم تو هم میدونی

که امیده آخرمی

وقتی چلچله ها میرن

از سفرهای دورادور

از تو میگویم چو هرگز

.

.

.

.

.

چون زتو هیچ خبری نیست

سازه من بی آهنگ میشه

مینویسم که بدانی

دلم برایت تنگ میشه

با چنین تنهائی و درد

شب میشه دنیای ِ خورشید

بخودم میگم ای کاش

چشمونم تورو نمیدید

..........

نگاری جووووونم کجائی؟ اگه تو خودت نمیخوای با من حرف بزنی،بذار مهوشی با من حرف بزنه؟

بذار لااقل دختره خوشگل و سفید و توپولیم با من حرف بزنه.... تو که دیگه چشم نداری منو ببینی

 لااقل بذار با اون حرف بزنم.بذار با اون درد و دل کنم... میخوام بهش بگم این دو سه هفته چی

 کشیدم... میخوام بهش بگم چیا شد... میخوام به اون بگم.... نگار بجون خودت به مرگ خودم،

 تا حرف نزنی به جون عزیزت هیچی نمیخورم.لب به غذا نمیزنم هر چی میخواد بشه بذار بشه،

به جون نگار قسم خوردم حالا ببین. شاید واست.... نگار چرا اینجوری شدی آخه؟ چرا اینجوری

 میکنی؟ از من بدت میاد. منو دوس نداری خوب بگو.همینارو بگو.فقط بگو.بگو دوس دارم سر

به تنت نباشه،بگو دوس دارم بمیری.بگو دوس دارم از شرت راحت شم،بگو دوس دارم بزنم تو

 گوشت،نگار فقط بگو. مگه نمیگی از من متنفری خوب همینو بگو،فقط بگو نگار. اصلاً بد و

بیراه بگو هر چی که دوس داری فقط بگو..... بگو... حرف بزن.... توروخدا... خدایاااااا.

میدونی دل اسیره

اسیره تا بمیره

میدونی بدون تو

دلم آروم نگیره

میدونی دل تنگه تو

نموده آهنگ تو

ولی بیهوده جوید

بسی بیهوده پوید

به من بگو بی وفا حالا یاره که هستی

خزانه عمرم رسید حالا یاره که هستی

میخوام برم دور دورا

دلم طاقت نداره

دسته غمه تو داره،

روزامو میشماره

وای حالم خیلی بده... یه بغض تو گلومه که تو بهشت زهرا هم نترکید.فقط چشمام پر شد.

یه چیز بگم ناراحت نمیشی؟ قول میدی؟

یه لحظه آرزو کردم جای اونی که گذاشتن تو قبر بودم.فکر کردم اگه چند روز بیای و نبینی ننویسم

فوری پیشه خودت میگی : دیدی گفتم خسته میشه و دیگه نمینویسه.آخیش دیگه ننوشت...

ولی بعد گفتم نه میخوام زنده باشم و زندگی کنم.چرا باید آرزوی مرگ داشته باشم؟ من میخوام

پیشت باشم.من باید سالم باشم و زندگی کنم ولی برای تو.الان چند روزه که تو با من حرف

نمیزنی و منم سر همین چیزی نمیخورم.نمیدونم اسمش چیه؟ نمیشه گفت لجبازی چون تو از

من ناراحتی اونم فوق العاده زیاد.نمیتونم هضمش کنم. نمیتونم درکش کنم که چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

تو همیشه به من گفتی نمیفهمی ،کاش میفهمیدی....... ولی هیچ وقت نخواستی بگی تا من

بفهمم،نه نگفتی نمیخواد فکر کنی،نگفتی! منم بخاطر اینکه تو با من حرف بزنی حتی بهم

بخوای بد و بیراه بگی دوس دارم با من حرف بزنی؛نمیگم گشنم نیست یا خیالی نیست یا اینکه

تحملش راحته نههههههههه هیچکدوم اینا رو نمیگم چون سخته و داره بهم فشار میاره ولی الان

خودم میخوام بدونم تا کی میخوای چیزی نگی.ببین خدارو شاهد میگیرم همیشه بخدا گفتم همه

درد وبلاهات واسه من باشه  و تو اذیت نشی(البته بجز اذیتهائی که خودم همیشه میکنم) اگه

اینجوری نمیشه لااقل منم یه چیزی تو اون مایه ها بشم تا منم اون درد رو حس کنم،حس کنم که

وقتی معده ت میسوزه و از گلوت میگیره میاد تا نافت چه جوری میشه،یا وقتی که دل درد یا

سردرد داری چه جوریه...آره دیووووونه ام اونم از نوعِ زنجیریش.خودتی...دیوووونه. خیلیم خوبم.

دیگه راجع به هیچکدوم از حرفائی که امشب زدم حرفی نمیزنم.همین جا دیگه این موضوع رو تموم

میکنم. نمیخوام بیشتر از این اذیتت کنم.

چند روزی می شود که نیستی !

تو نیستی . . .

صدایت نیست . . .

نگاهت نیست . . .

لبخندت نیست . . .

چند روزی می شود که من تنهای تنها !

نگاری جووووونم خوبی؟ پرنسس بیشرف من،من شیرکاکائو میخوام،خسیس بازی درنیار و به من

شیر کاکائو بده لطفاً.

نگاری توروخدا سکوتت داره منو میکشه...به تدریج... آروم آروم...

دردناک است . . .

تو سکوت می کنی و

من صدایت را تجسم می کنم !

 مدیونی اگه از امشب چیزی رو به دل بگیری یا ناراحت بشی....

فقط مثل همیشه این دفعه با شدت بیشتر:

توروخدا مواظب خودت باش.

دوست دارم.

عاشقتم.

میپرستمت.

چاکرخاتم بیشرک.

نگااااااااریییییییی جوووووونم خییییلیییی دووووسسسسست داااارم٪

ساعت ۲۲:۲۵

وقتی تو نیستی

نه هست های ما چونان که بایدند

                نه باید ها

مثل همیشه آخر حرفم و حرف آخرم را با بغض میخوانم

عمریست لبخند های لاغر خود را در دل ذخیره میکنم

باشد برای روز مبادا

اما در صفحه های تقویم

روزی به نام روز مبادا نیست

آن روز هرچه باشد

               روزی شبیه دیروز

                           روزی شبیه فردا

                                    روزی درست مثل همین روزهای ماست

اما کسی چه میداند

       شاید امروز نیز روز مبادا باشد

وقتی تو نیستی

        نه هست های ما چونان که بایدند

                   نه باید ها

                              هر روز بی تو روز مباداست

آیینه ها در چشم ما چه جاذبه ای دارند

آیینه ها که دعوت دیدارند

دیدارهای کوتاه

       از پشت هفت دیوار

              دیوارهای صاف

                      دیوارهای شیشه ای شفاف

                                    دیوارهای تو

                                    دیوارهای من

                                                دیوارهای فاصله بسیارند

آه..

       دیوارهای تو همه آیینه اند

               آیینه های من همه دیوارند

 

درباره الی

یکشنبه یازدهم مرداد ۱۳۸۸ |

 

سلام عشق من.

سلام نگاری جوووووونم. خوبی قربونت برم. پرنسس ما چطوره؟ نگاری الهی من فدات شم خوبی؟

نگاری تا رسیدم کرج،فهمیدم که نوه دائی بابا یه پسر ۲۳ ساله بود،فوت کرده از دوباره برگشتم

بهشت زهرا. خوب تو که میدونی فامیلای ما از فامیلای شما تو این زمینه خیلی خیلی حساسن

باورت نمیشه اگه بگم بالای ۷۰۰ - ۸۰۰ نفر آدم اونجا بودن....

هم بهزاد رو دیدم هم بابا رو هم مامان. بابا پیشه رفیقاش ایستاده بود و فقط با هم دست دادیم.

از پشت اون عینک آفتابیش حس میکردم که منو زیره نظر داره ولی واسم مهم نبود چون من یه

گوشه ایستاده بودم بعد از مراسم همه رفتن کرج که از اونجا برن رستوران واسه شام. منم با

زن عموم اومدم.جالبیش اینجاس یک کلمه هم حرف نزدیم.

نگار خدا سر هیچ خانواده ای نیاره داغ جوون خیلی سخته. خواهراش و نامزدش داشتن خودشون

رو میکشتن.میدونی چیه گریه م گرفت.... تازشم حسودیمم شد آخه آخه کسائی که دوسش

داشت پیشش بودن و اونائیم که دوسش داشتن اومده بودن.(البته من خیلی وقت بود که ندیده

 بودمش و بخاطر پدرش که آدم محترمی هستن رفته بودم)،ولی وقتی بخودم نگاه کردم....

نگاری معده ت چطوره؟ درد داره ؟ الهی من برات بمیرم.... الهی من بمیرم.

دلم برات خیلی تنگ شده.... نگاری چرا با من حرف نمیزنی؟ واقعاً دوسم نداری؟ من هیچوقت به

دوس داشتنت شک نمیکنم هیچوقت.....

دلم خیلی گرفته....

نگاری اگه من جای اون بودم اونوقت....

نگاری الان بچه ها داشتن واسه جشن نیمه شعبان پول جمع میکردن که ریسه بخرن و چراغونی کنن

من از طرف تو و به نیت تو کمک کردم.امیدوارم همه مشکلاتت حل بشه و خوب باشی و شاد.

نگاری من برم دوش  بگیرم و برگردم.بوووووووووووووووس + بلغ + بوووووووووووووس

نگاری با من حرف بزن.توروخدا حرف بزن. بقران دلم گرفت.

توروخدا مواظب خودتم باش.

دوست دارم.

عاشقتم.

میمیرم برات.

میپرستمت.

نگاااااارییییییی جووووووونم خییییلیییی دووووسسسست داااارم٪

ساعت ۱۹:۴۵

یکشنبه یازدهم مرداد ۱۳۸۸ |

 

هوا خیلی گرمه.... تشنمه نگاری.. شیرکاکائو.... میشه؟؟؟؟

 سلام نگاری جووووونم. خوبی قربونت برم الهی؟ بهتری؟ حالت چطوره؟ معده ت  بهتر شده؟؟؟؟
 
 الهی من برات بمیرم. خانوم گلم خوبی؟  نیومدی ؟ نگاریتو  که تنبل نبودی؟؟؟؟ بیا دیگه منتظرتما...
 
الان دقیقاَ سر آفریقا تو یه کافی نتی نشستم. هوا خیلی گرمه. کمی کارم اینجا طول کشید.
 
دیگه مجبور  شدم بمونم و انجام بدم که دوباره نخوام بیام. یه دفعه میام و ...میگیرم خلاص.

چقدر تشنه  م شده...خانوم گلم  شیر کاکائو خنک دارین؟ آخ آخ آخ ببخشید حواسم نبود که منو
 
تحریم کردی و به من نگاهم نمیکنی چه برسه به شیرکاکائو ولی  من شیرکاکائو  میخوام چه با
 
 تحریم چه بی تحریم!!!!!
 
نگاری برسم  کرج میام نت.

توروخدا مواظب خودت باش.

دوست دارم.

عاشقتم.

میمیرم برات.

میپرستمت.
نگاااااارییییییی جوووووونم خییییلیییی دووووسسسست داااارم%
ساعت  15:15

سلام!
حال همه‌ی ما خوب است
ملالی نيست جز گم شدنِ گاه به گاهِ خيالی دور،
که مردم به آن شادمانیِ بی‌سبب می‌گويند
با اين همه عمری اگر باقی بود
طوری از کنارِ زندگی می‌گذرم
که نه زانویِ آهویِ بی‌جفت بلرزد و
نه اين دلِ ناماندگارِ بی‌درمان!


تا يادم نرفته است بنويسم
حوالیِ خوابهای ما سالِ پربارانی بود
می‌دانم هميشه حياط آنجا پر از هوای تازه‌ی باز نيامدن است
اما تو لااقل، حتی هر وهله، گاهی، هر از گاهی
ببين انعکاس تبسم رويا
شبيه شمايل شقايق نيست!
راستی خبرت بدهم
خواب ديده‌ام خانه‌ئی خريده‌ام
بی‌پرده، بی‌پنجره، بی‌در، بی‌ديوار ... هی بخند!
بی‌پرده بگويمت
چيزی نمانده است، من چهل ساله خواهم شد
فردا را به فال نيک خواهم گرفت
دارد همين لحظه
يک فوج کبوتر سپيد
از فرازِ کوچه‌ی ما می‌گذرد
باد بوی نامهای کسان من می‌دهد
يادت می‌آيد رفته بودی
خبر از آرامش آسمان بياوری!؟
نه ری‌را جان
نامه‌ام بايد کوتاه باشد
ساده باشد
بی حرفی از ابهام و آينه،
از نو برايت می‌نويسم
حال همه‌ی ما خوب است
اما تو باور نکن!

یکشنبه یازدهم مرداد ۱۳۸۸ |

 

دلم گرفته خبر نداری؟؟؟؟

سلام نگااااریییییی جوووووونم!!!! خوبی قربونت برم الهی. معده ت ؟؟؟؟ بهتر شده؟؟؟؟

به او بگویید دوستش دارم،به او كه قلبش به وسعت درياييست كه قايق كوچك دل من

در آن غرق شده ، به او كه مرا از اين زمين خاكي به سرزمين نور و شعر و ترانه برد و

چشمهايم را به دنيايي پر از زيبايي باز كرد ، به او كه نگاهش باراني بود بر روي صحراي

خشكيده ي قلبم ، به او كه هر نفسش آواي پر مهر محبت را در دلم مي نوازد ، به او

كه گريه اش عزاي من و خنده اش شادي من خواهد بود ،

به او بگوييد منتظرش مي مانم.

تازه رسیدم. احتمالاً دو و سه ساعتی کارم طول میکشه.تا اومدم بیرون میام ینویسم.

توروخدا مواظب خودت باش.

نگار من باید هر روز بهتر از دیروز باشه،فهمیدی؟؟؟؟

دوست دارم.

عاشقتم.

میمیرم برات.

 میپرستمت.

نگاااااریییییی جوووووونم خییییلیییی دووووسسسست داااازم٪

ساعت ۱۱:۲۰

یکشنبه یازدهم مرداد ۱۳۸۸ |

 

عشق من، من به تو می اندیشم....

 

 سلام نگاری جوووووونم. صبحت بخیر. خوبی قربونت برم الهی. حالت چطوره پرنسس رویائی من؟ خوبی خوشگلم؟ خوبی خانوم گلم؟ بهتری؟ معده ت چطوره؟ الهی من برات بمیرم،هنوز درد داره؟؟؟؟ الهی من برات بمیرم نگاری جووووونم. الهی من قربونت برم عشق من. دوست دارم. نگاری جوووووونم خوبی؟ مهوشیم چطوره؟ الهی من قربونش برم اگه بدونی دیروز چه حالی به من داد که بیا و ببین. جیگملشو بخورم اونم خام خام.جیگملشو اینجوری بگیرم لای دندونام و بیارمش بالا و سرو صدا و جیغ و دادت رو دربیارم جوری که همه محل بریزن بیرون دنبال صدا بگردن. الهی من قربونش برم. دوسش دارم نگاری. میمیام چورن نگاری؟ فدای استانداردای خوش فرمم برم من. نگاری خوبن؟ اونارو که اذیت نمیکنی؟ بهت گفته بودم لااقل روزی یکساعت آزادشون بذار اینکارو کردی یا اینکه.... اگه اونا واسه منن،منم این شناختی که از تو دارم یه کاری تو با اونا کردی که روزی یه ساعت که سهله اگه یکسالم آزاد باشن از فرم نمیوفتن. الهی فداشون بشم که دارن عکس العمل نشون میدن.نرمکام چطورن؟ الهی فداشون بشم من که اونا هم تو خوش فرمی تکن و لنگه ندارن.یه گاز ازشون تو ولین فرصتی که دستم بهون برسه ازشون میگیرم،حالا صبر کن....

دلم برات تنگ شده.... نگاری دلم برات خیلی تنگ شده... نمیخوای با من حرف بزنی؟ نمیخوای جوب سئوالامو بدی؟ میدونی روزی چقدر این ئوالارو تو ذهنم تکرار میکنم؟؟؟؟ نگاری معده ت چطوره؟ حالت خوبه؟ گفتی اومدی ایران درست بود؟ چه خبر؟؟؟؟ نگاری به سئوالام جواب بده؛خواهش میکنم...

دیشب اگه میدونستی چه حالی داشتم.... مگه میشه ،نگاره من عزیزه،گوشت تنش لذیذه،ببین ممش چه ریزه،قره کمرش میریزه رو نخونم. این شعر دیگه واسه من سرود ملی شده،حداقل روزی ۵ دفعه میخونمش پش چی فکر کردی... دیشب هر کاری کردم خوابم نمیبرد،راستشو بخوای کمی هم ضعف کرده بودم ولی دلیله عمده ش فکر کردن به سئوالائی بود که ازت پرسیدم....

نگاری توروخدا با من حرف بزن.... تو بگو من باید چیکار کنم که تو با من آشتی کنی؟ الهی قربونت برم حرف بزن.... باشه نگاری؟؟؟؟ کمی ضعف دارم....

قربونت برم الهی فرشته کوچولوی خوشگل من.

توروخدا هر جا که هستی مواظب خودت باش.

دارم میرم تهران.میدون ونک. احتمالاً دیگه امروز کارم تموم میشه. خسته شدم از این مسیر پر ترافیک و شلوغ.

توروخدا نگاری مواظب خودت باش.

دوست دارم.

عاشقتم.

میمیرم برات.

میپرستمت.

نگاااااارییییییی جووووووونم خییییلیییی دووووسسسست داااارم٪

ساعت ۹:۰۰

اردیبهشت

فال متولدین ماه اردیبهشت:

در صورتي که با افراد خارجي ارتباطي داريد امروز بايد منتظر يک ملاقات غير منتظره باشيد. آيا اين موضوع شما را هيجان زده مي کند و يا اين که سبب مي شود تا در خود فرو رفته و خود را کنار بکشيد؟ اگر توانايي اجتناب از يک رودررويي قاطع که در حال شکل گرفتن است را نداريد، بهتر است در برابر اين مسئله ايستاده و عواقب آن را بپذيريد.

درست است که اکنون ماه تعطيلات است اما پيشنهاد  مي کنم به جايي خيلي دور نرويد. اگر برويد مشکلاتي پيدا مي کنيد و اگر نرويد پولتان را از دست نداده ايد . در هر صورت انتخاب اين که چه کار کنيد به خودتان بستگي دارد . مشکلي طولاني مدت که در محل کار يا خانه وجود داشته است حل مي شود

بسان رهنوردانی که در افسانه ها گویند ،

گرفته کولبار زاد ره بر دوش ،
فشرده چوبدست خیزران در مشت ،
گهی پر گوی و گه خاموش ،
در آن مهگون فضای خلوت افسانگیشان راه می پویند .

ما هم راه خود را می کنیم آغاز .

***

سه ره پیداست :


نوشته بر سر هر یک به سنگ اندر ،
حدیقی که ش نمی خوانی بر آن دیگر .


نخستین : راه نوش و راحت و شادی ،
به ننگ آغشته ، اما رو به شهر و باغ و آبادی.


دو دیگر : راه نیمش ننگ ، نیمش نام ،
اگر سر بر کنی غوغا ، و گر دم در کشی ، آرام .


سه دیگر : راه بی برگشت ، بی فرجام .

***


من اینجا بس دلم تنگ است ...
و هر سازی که می بینم بد آهنگ است ...
بیا ره توشه برداریم ،
قدم در راه بی برگشت بگذاریم ،
ببینیم آسمان « هر کجا » آیا همین رنگ است ؟

***

تو دانی کاین سفر هرگز به سوی آسمانها نیست .
سوی بهرام ، این جاوید خون آشام ،
سوی ناهید ، این بد بیوه گرگ قحبه ی بی غم ،
که می زد جام شومش را به جام حافظ و خیام ،
و می رقصید دست افشان و پاکوبان بسان دختر کولی ،
و کنون می زند با ساغر مک نیس یا نیما
و فردا نیز خواهد زد به جام هر که بعد از ما :
سوی اینها و آنها نیست .

***


به سوی پهندشت بی خداوندی ست .
که با هر جنبش نبضم ،
هزاران اخترش پژمرده و پر پر به خاک افتند .

***


بهل کاین آسمان پاک
چرا گاه کسانی چون مسیح و دیگران باشد
که زشتانی چو من هرگز ندانند و ندانستند کآن خوبان
پدرشان کیست ؟
و یا سود و ثمرشان چیست ؟
بیا ره توشه برداریم
قدم در راه بگذاریم .

***
به سوی سرزمینهایی که دیدارش بسان شعله ی آتش
دواند در رگم خون نشیط زنده ی بیدار


نه این خونی که دارم ، پیر و سرد و تیره و بیمار
چو کرم نیمه جانی بی سر و بی دم
که از دهلیز نقب آسای زهر اندود رگهایم
کشاند خویشتن را ، همچو مستان دست بر دیوار

به سوی قلب من ، این غرفه ی با پرده های تار
و می پرسد ، صدایش ناله ای بی نور :

- « کسی اینجاست ؟
هلا ! من با شمایم ، های ! ... می پرسم کسی اینجاست ؟
کسی اینجا پیام آورد ؟
نگاهی ، یا که لبخندی ؟
فشار گرم دست دوست مانندی ؟ »

***

و می بیند صدایی نیست ، نور آشنایی نیست ،
حتی از نگاه مرده ای هم رد پایی نیست .
صدایی نیست ، الا پت پت رنجور شمعی در جوار مرگ ،
ملول و با سحر نزدیک و دستش گرم کار مرگ .

***

وز آن سو می رود بیرون ، به سوی غرفه ای دیگر
به امیدی که نوشد از هوای تازه ی آزاد


ولی آنجا حدیث بنگ و افیون است - از اعطای درویشی که می خواند :
« جهان پیر است و بی بنیاد ، ازین فرهادکش فریاد » -
وز آنجا می رود بیرون ، به سوی جمله ساحلها

***

پس از گشتی کسالت بار ،
- بدان سان - باز می پرسد سر اندر غرفه ای با پرده های تار :
« کسی اینجاست ؟ »
و می بیند همان شمع و همان نجواست
که می گوید : « بمان اینجا »
که پرسی همچو آن پیر به درد آلوده ی مهجور :
« خدایا به کجای این شب تیره بیاویزم قبای ژنده ی خود را ؟ »
بیا ره توشه برداریم
قدم در راه بگذاریم

***
کجا ؟ هر جا که پیش آید
بدانجایی که می گویند خورشید غروب ما
زند بر پرده ی شبگیرشان تصویر
بدان دستش گرفته رایتی زربفت و گوید : زود
وزین دستش فتاده مشعلی خاموش و نالد دیر

***
کجا ؟ هر جا که پیش آید
به آنجایی که می گویند
چوگل روییده شهری روشن از دریای تر دامان
و در آن چشمه هایی هست
که دایم روید و روید گل و برگ بلورین بال شعر از آن
و می نوشد از آن مردی که می گوید :
« چرا بر خویشتن هموار باید کرد رنج آبیاری کردن باغی کز آن گل کاغذین روید ؟ »


***

به آنجایی که می گویند روزی دختری بوده ست
که مرگش نیز چون مرگ تاراس بولبا
نه چون مرگ من و تو ، مرگ پاک دیگری بوده ست

***
کجا ؟ هر جا که اینجا نیست
من اینجا از نوازش نیز چون آزار ترسانم
ز سیلی زن ، ز سیلی خور
وزین تصویر بر دیوار ترسانم
درین تصویر
عمر با تازیانه ی بی رحم خشایرشا
زند دیوانه وار ، اما نه بر دریا
به گرده ی من ، به رگهای فسرده ی من
به زنده ی تو ، به مرده ی من

***
بیا تا راه بسپاریم
به سوی سبزه زارانی که نه کس کشته ، ندروده
به سوی سرزمینهایی که در آن هر چه بینی بکر و دوشیزه ست
و نقش رنگ و رویش هم بدین سان از ازل بوده
که چونین پاک و پاکیزه ست
به سوی آفتاب شاد صحرایی
که نگذارد تهی از خون گرم خویشتن جایی
و ما بر بیکران سبز و مخمل گونه ی دریا
می اندازیم زورقهای خود را چون گل بادام
و مرغان سپید بادبانها را می آموزیم
که باد شرطه را آغوش بگشایند
و می رانیم گاهی تند ، گاه آرام


***

بیا ای خسته خاطر دوست ! ای مانند من دلکنده و غمگین
من اینجا بس دلم تنگ است
بیا ره توشه برداریم
قدم در راه بی فرجام بگذاریم

 

یکشنبه یازدهم مرداد ۱۳۸۸ |

 

این خونه بی تو طاقت زندگی نداره،حتی نفسام تورو بیاده من میاره...کسی بجز تو یاره من نیست

 سلام نگاری. خوبی قربونت برم الهی. حالت خوبه؟ بهتری فدات شم؟ معده ت چطوره؟

نگاری یه چیزه جالب پیدا کردم گذاشتم تا ببینی. یادته  همیشه بهت میگفتم که من نقاشیم.خوب نبود و فقط بلد بودم خونه بکشم و بس،اونم از ترکیب مثلث و مربع و مستطیل و چند تا شکل ناموزون دیگه.... همه که عین شما گرافیست نیستن عزیزترینم؛ همه که عین تو اینکاره نمیشن. همه که عین شما تاح سر نمیشن.مامان همه دفتر دیکته ها و نقاشی هام رو علیرغم میل باطنیم نگه داشته تا بقول خودش به بچه م نشون بده و بگه که چه بچه زرنگی بودم و از این حرفا.... برخلاف بهزاد که اصلاً درسش خوب نبود و همیشه تک میاورد.... میخواستم لجش رو دربیارم بهش میگفتم بهزاد صفرو.... من و بهزاد یه وجه تشابه با هم داشتیم. همیشه جفتمون تو طول دوران ابتدائی جلو دفتر بودیم. من زرنگ و شیطون بودم ولی بهزاد تنبل و شلوغ بود. من همیشه بخاطر شاگرد ممتاز بودنم با یه تذکر میومدم سر کلاس ولی بهزاد نه.....  نمیدونم چرا یاده اون موقع ها افتادم شاید بدلیل دیدن این نقاشی بود...

 نگار بخدا دلم گرفته،خیلیم دلم گرفته. دلم برات تنگ شده نگاری. توروخدا ببخشید.خیلی حالم گرفته س،البته بعد از اومدن مهوش خیلی بهتر شدم ولی آخه هیچ کس واسه من که تو نمیشه! ببین تو این مدت چقدر حودمو واست لووووس کردم ولی دریغ از یه تحویل گرفتن ساده. من که اشتباهمو گردن گرفتم ببین بغض تو گلومه، این آلبوم جدید هلن هم شده نور علی نور، یه کمی دیگه بخوام ادامه بدم و آهنگ گوش کنم بغضم میترکه....

گفتم اگه منو ببخشی و با من حرف بزنی و آشتی کنی؛میخواستم آهنگ وبلاگ رو عوض کنم ولی مثل اینکه این آهنگ باشه بهتره.

دوست دارم نگار.مواظب خودت باش. من دوس دارم نگاره من هر روز بهتر از دیروز باشه،خوب باشه، خوب درست و حسابی نه خوب الکی و اینجوری بگه تا واسه من دل خوشکنک  باشه، من دوس دارم بیشتر از همیشه بخودت برسی.بیشتر از همیشه.

دیگه هم شیرکاکائو نمیخوام.

تازشم همش بهت میگم چی پوشیدی و چند تا سئوال دیگه ولی اصلاً انگار نه انگار....

خیلی بی جنبه شدما،الانه که ....

دیشب دیدی تا کی داشتم واست نگاره من عزیزه گوشت تنش لذیذه ببین ممش چه ریزه قره کمرش میریزه رو میخوندم،حواست بود؟ نه حواست نبود چون خیلی وقته پشتت رو میکنی به من و میخوابی.

به سلامتی مشاور زمان ریاست جمهوری خاتمی(آقای ابطحی)اعلام کردن که این همه شلوغ پلوغی و تظاهرات همش واسه انقلاب مخملی بوده و  هیچ تقلبی نبوده و ما اینجوری وانمود کردیم....بازم گند زدن تو روحیه جوونای مردم و رفتن. اینهمه آدم الکی الکی کشته شدن و خانوادهاشون داغدار شدن.... البته هنوز معلوم نیست که تحت فشار اینارو گفتن یا اینکه واقعاً راست بوده؟

حالم گرفته س نگاری. خیلی دلم برات تنگ شده....

نگاری مواظب خودت باش.اونجوری نگاه نکن/یه لبخند بهم بزنی واسم کافیه.نه توقع بلغ هم ندارم. تو حتی با من حرف نمیزنی اون موقع من توقع بلغ ازت داشته باشم.... البته تو همیشه نشون دادی که کارائی میکنی که هیچوقت هیچکس فکرشو نمیکنه و اینم یکی از وجه تمایزاتت نسبت به بقیه س.

نگاری ببخشید. خانوم گلم ببخشید،بابت همه چیز.

من شیرکاکائو میخوام.... من بلغ میخوام... من؛من.... دوست دارم.

تورو تو گریه میبوسم؛تورو که قده لبخندی

تو این حالی که من دارم،چرا چشماتو میبندی؟

بذار این آخرین بوسه،تمامه باورت باشم

بذار فردا تو این خونه،تو آغوشه تو پیدا شم

نمیدونی کناره تو ؛چه حالی داره بیداری

بذار باور کنم امشب؛ تو هم حالِ منو داری

نمیدونی چه آشوبم؛ از این آرامش خونه

از این رویای شیرینی؛ که میدونم نمیمونه

چقدر این حسّه من خوبه؛هم اینکه از تو میمیرم

هم اینکه هر نفس امشب،هوامو از تو میگیرم

نمیدونی کناره تو ؛چه حالی داره بیداری

بذار باور کنم امشب تو هم حالِ منو داری

نگاری توروخدا مواظب خودت باش.

دوست دارم.

عاشقتم.

میمیرم برات.

میپرستمت.

نگاااااااریییییی جوووووونم خییییلیییی دووووسسسست داااارم٪

ساعت ۲۲:۲۰

نمیدونم چرا فکر کردم که از بچگی با مداد ورمیرفتی؟خوب فکر کردم دیگه گرافیست!!!!

شنبه دهم مرداد ۱۳۸۸ |

 

نگاری ببخشید.

 

 سلام نگاری جوووووونم. خوبی قربونت برم الهی؟ نگاری جووووونم بهتری؟

خانوم گلم الهی من قربونت برم معده ت چطوره؟ نگاری درد داری هنوز؟

نگاری جوووووونم میخواستم یه جمله ی تکراری رو یه بار دیگه تکرار کنم:

نگار من ازت بابت اینکه بدون اینکه به تو بگم و باهات هماهنگ کنم اومدم اونجا و باعث رنجش خاطرت شدم،بخاطر اینکه باعث شدم اشکت دربیاد،بابت اینکه اونروزت رو خراب کردم و گند زدم بهش،بخاطر اینکه تو یک ساله گذشته همش همش کارم شده فقط ناراحت کردن تو؛ازت معذرت میخوام.با این سکوتی که کردی و چیزی نگفتی به عمق فاجعه پی بردم. از دست خودم خیلی بیشتر از تو ناراحتم واسه همینه که دارم دهنه خودمو سرویس میکنم تا کمی آروم بگیرم.میدونم که حالا حالاها باید با این طرز ناشیانه  نازت رو بکشم و ازت عذر بخوام،ولی چشمم به بخشش توئه.از وقتی که مهوش اومده نوشته بخدا اگه بدونی چه حالی شدم... اگه بدونی چقدر خوشحال شدم. به این وقت عزیز که داره صدای اذان میاد ، انقدر خوشحال شدم که فقط خدا میدونه.  از مهوشی از طرف من اگه زحمتی نیست تشکر کن و بهش بگو که خیلی دوسش دارم و تا نگاری نخواد اشتی کنه منم دیگه نه از فخلادی خوشم نمیاد نه اینکه باهاش کاری دارم.

نگاری توروخدا مواظب خودت باش. توروخدا،تورو جون هر کسی که دوس داری مواظب خودت باش.ببین من خوبم،هیچ مشکلی ندارم،فقط ۳روزه که.... توروخدا با من حرف بزن نگاری ،باشه؟؟؟؟

دوست دارم.

عاشقتم.

میمیرم برات.

میپرستمت.

نگااااااریییییییی جوووووونم خییییلیییی دووووسسسست داااارم٪

ساعت ۲۰:۲۵

 این عکسه قشنگ بود و این جمله هم بالاش نوشته بود و همینجوری گذاشتم که ببینی

چرا من را توی این دنیای نامردی تنها گذاشتی که،تنهاییم همه کسم بشه؟.

 

شنبه دهم مرداد ۱۳۸۸ |

 

مرسی مهوشی جووووووونم. بووووووس. جیگملتو بخورم.


ادامه مطلب

شنبه دهم مرداد ۱۳۸۸ |

 

باز هم من، باز هم تو،بازهم بی قراری.

 سلام نگاری جوووووونم، خوبی قربونت برم الهی. حالت چطوره؟ بهتری؟ معده ت چطوره؟ خوبی نگاری؟ نگاری هنوز نیومدی؟  دلم ترکید نگاری.... اینجوری مواظب دلمی دیگه،باشه!!!!اگه میدونستم نمیخوای به من بگی برو غذا بخور منم میومدم جلو سازمان ملل با بقیه تحصن میکردم. رفتم تو سه روز.فقط کمی تشنمه وگرنه احساس ضعف ندارم. نگاری جوووووونم الهی قربونت برم،خوبی؟ الان کجائی ؟ چیکار میکنی؟ میدونم که دوس داری سر به تنم نباشه،میدونم که حالت ازم بهم میخوره،میدونم که......... من برخلاف تو مطمئنم که دوسم داری و هیچ شکی به این موضوع ندارم. حالا اگه بازم میخوای چیزی نگی دیگه به خودت برمیگرده. اگه قراره بیای و بگی برو غذاتو بخور نمیخواد اصلاً بنویسی. یا درست و حسابی مینویسی و جای سئوالامو میدی یا اینکه با همین ننوشتنت منو دق بده.دختره ی بیشرف. مگه دستم بهت نرسه.هر چقدر دوس داری آتیش بسوزون. میدونی چقدر باهات حرف داشتم بزنم ولی هیچی بهت نمیگم. الان سر میرداماد تو یه نت نشستم و بعد از اینکه نوشتنم تموم بشه برمیگردم کرج.خیلی این جلسه خسته شدم.

چی پوشیدی؟ دوس دارم بپرسم،مشکلی داری؟؟؟؟ نه بگو ببینم مشکلی داری؟؟؟؟

بیشرف.

مواظب خودت باش.

دوست دارم.

عاشقتم.

میمیرم برات.

میپرستمت.

نگاااااااریییییییی جووووووونم خییییلیییی دووووسسسست داااارم٪

ساعت ۱۳:۰۰

بازهم بی قرارم.بازهم بی تابم همچون روزهای واپسین و همچون روزهای پیشین.

به اخرین بازمانده های روحم چنگ می اندازم،باقی مانده های هستی ام را میخراشم تا شاید بهانه ای هرچند واهی برای زیستن بیابم اما دریغ که هیچ کورسوی امیدی ناامیدیهای بی پایانم را فنانمی کند.

خسته ام

بریده ام

دیوانه ام

آشفته ام

پریشان و سردر گمم

بی قراری قرارم را ربوده.

با توام اما سرگردان کوچه های بی کسی.

با توام اما سرگشته ی جاده های بی سرانجامی.

چشمهایم در جستجوی نگاهی مهربان به تنگ آمده اند هیچ نگاه پر تبسمی نمی یابم که تشنگی چشمانم را در سراب مهرش سیراب کنم .

هیچ کس را نمی یابم که آخرین نماز عشقش را به اشکهایم اقتدا کند و مرا یاری کند.

دیگر توانی برای ستیز با زمانه ندارم.

دیگر روزنه ای برای نفس کشیدنم نیست.

دریاب مرا مهربانم،که جزتو ...

شنبه دهم مرداد ۱۳۸۸ |

 

در و دیوار این شهر، همش از تو یادگاره....

 

 سلام نگاری جووووونم. صبحت بخیر پرنسس. خوبی قربونت برم الهی؟ حالت چطوره عزیزترینم؟ خوبی قربونت برم؟ بهتری نگاری ؟ خانوم گلم خوبی؟ معده ت در چه وضعیه؟ الهی من فدات بشم،الهی من دورت بگردم عشق من. مهوشیم چطوره؟ الهی قربونش برم،الهی فداش بشم. نگاری تو اکه با من قهری لااقل بذار با مهوشی حرف بزنم،اصلاً چرا قهری؟ چه جوری دلت میاد با من قهر کنی؟ پسر به این خوبی، مودبی،سر به زیر،متعهد،خانواده دوست،عاشق زن و بچه ش،این تازه یه سر سوزن از چیزائی بود که گفتم،اگه بیشتر میخواستم بگم ریا میشد.... نگاری توروخدا کوتاه بیا دیگه،من که گفتم ببخشی،من که گفتم شرمندتم،من که گفتم بابا غلط کردم،بمیرمم نمیذارم جنازمو از کشور که سهله از این شهر خراب شده هم خارج کنن،توروخدا کوتاه بیا نگار.نگار دلتنگی سخته ولی میشه تحملش کرد،این سخته که تو داری به من بی توجهی میکنی یا لااقل داری اینجوری نشون میدی. نگای من که تورو دیگه خوب میشناسم،میدونم که باز یه چیزی شده که داری اینجوری میکنی،توروخدا نگاری کوتاه بیا دیگه.دلم برات تنگ شده.....اما من...من ميتونم اين دوري رو تحمل كنم... به فاصله ها فكر نميكنم .... ميدوني چرا؟؟؟؟ آخه... جاي نگاهت رو نگاهم مونده.....هنوز عطر دستات رو از دستام ميتونم استشمام كنم....رد احساست روي دلم جا مونده ... ميتونم تپشهاي قلبت رو بشمارم...........چشماي بيقرارت هنوزم دارن باهام حرف ميزنن.......حالا چطور بگم تنهام؟؟چطور بگم تو نيستي؟؟چطور بگم با من نيستي؟؟آره!خودت ميدوني....ميدوني كه هميشه با مني....ميدوني كه تو،توي لحظه لحظه هاي من جاري هستي....آخه...تو،توي قلب مني...آره!تو قلب من....براي همينه كه هميشه با مني...براي همينه كه حتي يه لحظه هم ازم دور نيستي...براي همينه كه ميتونم دوريت رو تحمل كنم...آخه هر وقت دلم برات تنگ ميشه...هر وقت حس ميكنم ديگه طاقت ندارم....ديگه نميتونم تحمل كنم...دستامو ميذارم رو صورتم و يه نفس عميق ميكشم....دستامو كه بو ميكنم مست ميشم...مست از عطر ت. صداي مهربونت رو ميشنوم....اون خنده های خوشگلت....اون کولی بازیات ...و آخر همهء اينها...به يه چيز ميرسم.....به عشق و به تو.....آره...به تو....اونوقت دلتنگيم بر طرف ميشه...اونوقت تو رو نزديكتر از هميشه حس ميكنم....اونوقت ديگه تنها نيستم؛حالا من اين تنهايي رو خيلي خيلي دوسش دارم.. به اين تنهايي دل بستم.... ولی نگاری میدونی چیه؟؟؟؟ یه چیزائی کلافه م میکنه.... سکوتت،میتونم دلیلش رو حدس بزنم ولی مطمئن نیستم.... از یه چیزائی ناراحتم مثل چیزی نگفتن راجع به معده ت.... میره رو مخم.... دیووووونم میکنه.... چرا من نباید چیزی بدونم؟؟؟؟ چرا همه باید خبر داشته باشن بجز من؟؟؟؟ چرا من نباید با تو حرف بزنم؟؟؟؟ چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ چراهام هم زیاد شدن هم خیلی بزرگ..... دوست دارم نگاری،عاشقتم دختره ی بیشرف .... دوست دارم دیشب وقتی که از نت اومدم، عین همیشه همه چراغا را خاموش کردم.... وسط پذیرائی طاقباز خوابیدم  نگاریم کجاست.... حالش چطوره.... چیکار میکنه.... من... به من.... آخ خ خ خ.... عااااااااااشقتم نگاری.

با من باشی دوست دارم

تنها باشی دوست دارم

اگه بری یه جای دور

هرجا باشی دوست دارم

دوست دارم دیوونه وار

خوب میدونی تنهام نذار

گفته بودی مال منی

چی شد پس اون قول و قرار؟

دوست دارم تنهام نذار

 چی پوشیدی؟ کدوم یکی از لباسات الان تنته؟ چه رنگی؟ چه مدلی؟ مهوشیم چی پوشیده؟ موهات... موهات رو چه مدلی بستی؟ از اون موقع به اینطرف هنوز آرایشگاه نرفتی؟ موهات چه رنگین؟؟؟؟ همون رنگاری قبلی؟؟؟؟ کیا وقتی به خودت خوشگل میرسی میبیننت؟؟؟؟ خوش بحالشون.... خوش بحالشون خوش بحال هر کسی که تورو میبینه... چه لیاقتی داره... چه افتخاری نصیبش میشه... با دیدن سفید برفی من، چه لذتی میبره.... آدم با داشتن زنی مثل تو خوب معلومه حسود میشه،معلومه حساس میشه...حسرت به دل موندم نگار،این حسرت منو میکشه... بعدش هی بیا بالاسرم هی بیا بالا سرم تازه اگه اون موقع هم بذارن.... فدای میمیام بشم من. الهی قربونشون برم من،الهی فدای این بچه های با احساس برم من که ابنهمه باحالن و مشتی هستن.نگاری نینمون چطوره؟ حواست بهش هست؟ من که میدونم دیگه..... یادت باشه که تو،توي قلب مني....

دارم میرم تهران.

توروخدا مواظب خودت باش.

دوست دارم.

عاشقتم.

میپرستمت.

دیووووووونتم.

نگااااااارییییییی جوووووووونم خییییلیییی دووووسسسست داااارم٪

ساعت ۹:۱۵

اردیبهشت

فال روز متولدین اردیبهشت: به نظر می رسد دوستان و خویشاوندان مهربان و حامی شما در اطرافتان هستند والبته در هر صورت به هر کسی اجازه ندهید در هیچ صورتی به شما با دید حقارت نگاه کند. دوست دارید خودتان را پنهان کنید.زیرا حالت تدافعی دارید و در هر صورت باید با دیگران ارتباط روحی برقرار کنید و لازم است که با آنها رو راست و راحت باشید. در هنگام سفر ممکن است مشکلات و ابهاماتی ایجاد شود بنابراین ماشین تان را خوب وارسی کنید . شما که نمی خواهید  تعطیلات را خراب کنید یا پول تان را هدر دهید ؟! ...

...می خوام یه قصری بسازم پنجره هاش آبی باشه
من باشم و تو باشی و یه شب مهتابی باشه

امشب می خوام از آسمون یاسهای خوشبو بچینم
امشب می خوام عکس تو رو تو خواب گل ها ببینم

کاشکی بدونی چشمات رو به صد تا دنیا نمی دم
یه موج گیسوی تو رو به صد تا دریا نمی دم

کاش تو هوای عاشقی همیشه پیشم بمونی
از تو کتاب زندگی حرفای رنگی بخونی

حتی اگه دلت نخواد اسم تو ، تو قلب منه
چهره تو یادم میاد وقتی که بارون می زنه

امشب می خوام برای تو یه فال حافظ بگیرم
اگر که خوب در نیومد به احترامت بمیرم

امشب می خوام رو آسمون عکس چشات رو بکشم
اگر نگاهم نکنی ناز نگات رو بکشم

می خوام تو رو قسم بدم به جون هر چی عاشقه
به جون هر چی قلب صاف رنگ گل شقایقه

یه وقتی که من نبودم بی خبر از اینجا نری
بدون یه خداحافظی پر نزنی تنها نری

وقتی که اینجا بمونی بارون قشنگ و نم نمه
هوای رفتن که کنی مرگ گلهای مریمه

حالا ميدونم كه اين تنهايي خالي نيست...پر از ياد عشقه.. پر از اشكهاي گرم عاشقونه ...

شنبه دهم مرداد ۱۳۸۸ |

 

چرا تنها؟؟وقتی که یاد تو همیشه همراهمه..

سلام نگاری جوووووونم.خوبی خانوم گلم؟ خوبی قربونت برم الهی؟معده ت چطوره؟

بازم که منو چشم انتظار گذاشتی..

دارم آهنگ فرهاد گوش میکنم...

 بوی تند ماهی دودی وسط سفره ی نو....

با اینا زمستونو سر میکنم

با اینا خستگیمو در میکنم....

نگاری دلم گرفت بخدا،حالت خوبه؟ نگاری چرا با من حرف نمیزنی؟؟؟؟

نگاره من کجاست که ببینه فخلادیش غصه داره؟؟؟؟

نگاره من کجاس که ببینه فخلادیش از بی خبری و سکوت نگاریش دلش گرفته؟؟؟؟

من نگاریمو میخوام.... من نگاریمو میخوام.... نگار،من نگاریمو از تو میخوام....

یکی میگفت: اگه کسی رو دوست داری ترکش کن

اگه قسمتت باشه برمیگرده

اما اگه برنگشت حتما قسمتت نبوده

پس همون بهتر که رفت.....

تا حالا چندبار خواستی که برگردی اما نمیدونم چرا ؟

چرا هربار سدی بزرگ به وسعت غمهای عالم جلوی راهتو میگیره

و دوباره تو میری و من میمونم و تنهایی و حسرت روزای گذشته

کاش میدونستی که تنهایی همون اندازه که تورو مچاله کرده برام عذاب آوره

میگن خیلی تغییر کردی بیشتر از اون چیزی که فکرشو کنم

کاش یکبار میدیدمت تا باورم بشه که هنوزم همون آدم سابقی

زنگ صدات خیلی غمگینه

دیگه مثل قدیما نمی خندی

دیگه با خنده های من لبخند نمیزنی

امیدوارم فقط دیر نشده باشه

تا دلم نرفته برگرد

بازم برام بخند

بازم با چشمات تا عمق وجودمو بسوزون

نمیدونی که چقدر دلم برای نگاه نافذت تنگ شده

برگرد

هنوز راهی هست

هنوز منتظرم

و هنوز چشم براه حرفای نگفته دلت موندم

نگاری اذیت نکن دیگه!!!! خیلی لوووووسی بیشرف

امیدورام که هیچ مشکلی نداشته باشی و شب راحت بخوابی.منم بلغ کن خسیس.بوووووووووووس.

توروخدا مواظب خودت باش.

دوست دارم.

عاشقتم.

میمیرم برات.

میپرستمت بیشرک.

نگااااارییییی جووووووونم خییییلیییی دووووسسسست داااارم٪

ساعت ۲۳:۱۰

 

افسوس که قصه ی مادربزرگ درست بود...

همیشه یکی بود یکی نبود...

تمام لحظه های من  پراست از صدای تو

صدای خنده های تو صدای گریه های من

بله ! تو که هنوز هم نمی شناسمت ولی

به من بگو نشسته ای  هنوز در هوای من

پس از تو حس این غزل ،چقدر حس مبهمی ست

تمام وزن شعر شد به وزن ها های من!

تمام عمر یه نفس دویده ام به پای تو

نمی رسم به پای تو نمی رسی به پای من

من این طرف،تو آن طرف ،هزار کوچه بین ماست

من این طرف به یاد تو،تو نیمه ی جدای من

چقدر چشمهای تو برای من مقدس است

بیا!دلم برای تو...نگاه تو برای من

دوباره من برای تو غزل سروده ام بیا!

بیا که دوست دارمت غریب آشنای من

 

دوستت‌دارم‌دوس تت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارمم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌د

جمعه نهم مرداد ۱۳۸۸ |

 

بازم میام... بچه پررو

سلام نگاری جووووووونم. خوبی عشق من؟

نگاری جووووووونم چرا اینهمه چشم انتظارم میذاری؟؟؟؟

دلم ترکید بیشرف....

هر روز بیشتر از دیروز،هر لخظه بیشتر از لحظه قبل،هر ثانیه بیشتر از ثانیه قبل؛هر نفس بیشتر از

نفس قبل، هز تپش قلب بیشتر از تپش قلبِ قبلم:

دووووسسسست داااارم و عااااااااااشقتم عشق من.

تو میدونی من الان چه حالی دارم،همونجوری که من میدونم تو چه حالی داری.

ازت میخوام که خوب مواظب خودت باشی و خودت رو اذیت نکنی و خوب باشی چون من میخوام

 که خوب باشی،فهمیدی؟

من بلغ میخوام، اکه با شیرکاکائو باشه که چه بهتر.

توروخدا مواظب خودت باش.

دوست دارم.

عاشقتم.

میمیرم برات.

مپرستمت.

نگاااااارییییییی جوووووونم خییییلیییی دووووسسسست داااارم٪

ساعت ۲۱:۴۵

جمعه نهم مرداد ۱۳۸۸ |

 

عشقِ من کجائی؟؟؟؟

سلام نگاری جوووووونم،خوبی قربونت برم الهی؟ خانوم گلم خوبی؟

عشق من دلم برات خیلی تنگ شده،هنوز نیومدی؟؟؟؟

من که میدونم میای و سر میزنی و یواشکی برمیگردی میری!

من اگه تویِ بیشرف رو نشناسم که به دردِ مُردنم نمیخورم.

الهی قربونت برم من که همه چیزت تکه و لنگه نداره.میدونی روزی چند بار این جمله ت رو میحونم

تازشم ۴تا پرینت ازش گرفتم زدم ۴طرف اتاقم. الهی فدات شم:

(فخلادی دوست دارم خیلی خیلی خیلی زیاد تا آخر دنیا تا جایی که دیگه هیچ تایی نباشه)

 چند دقیقه دیگه اذان میگه؛از خدا میخوام هر جا که هستی و هر کاری میکنی،خوب وشاد و

سلامت باشی.ازش میخوام مواظب نگاریم باشه. دوست دارم عشق من.

عاااااااشقتم عشق من.بوووووووووووس از همه جات+ یه بلغ محکم و درست و حسابی.

از صبح چند تا از شعرهای حمید رو دارم زمزمه میکنم...

دوست دارم.

عاشقتم.

میپرستمت.

میمیرم برات.

نگااااااارییییییی جووووووونم خییییلیییی دووووسسسست داااارم٪

ساعت ۲۰:۳۰

بگذار تا ببارد باران
باران وهمناک
 در ژرفی شب
این شب بی پایان
بگذار تا ببارد باران
 اینک نگاه کن
 از پشت پلک پنجره
تکرار پر ترنم باران را
و گوش کن که در شب
دیگر سکوت نیست
بشنو سرود ریزش باران را
کامشب به یاد تو می آرد
گویی صدای سم سواران را
 امشب صفای گریه من
 سیلاب ابرهای بهاران است
این گریه نیست
 ریزش باران است
 آواز می دهم
 ایا کسی مرا
 از ساحل سپیده شبها صدا نزد ؟
از پشت پلک پنجره می دیدم
 شب را و قیر گونه قبایش را
دیدم نسیم صبح
 این قیر گونه گیسوی شب را
سپید میسازد
و اقتدار قله کهسار دوردست
 در اهتزاز روشنی آفتاب می خندد
 در دوردستها
 باریده بود بارانی
 سنگین و سهمناک
 و دست استغاثه من
 سدی نبود سیل مهیبی را که می آمد
و آخرین ستون
 از پایداری روحم را
 تا انتهای ظلمت شب
 انتهای شب می برد
 آری کس مرا
 از ساحل سپیده شبها صدا نزد

حمید مصدق

جمعه نهم مرداد ۱۳۸۸ |

 

نگارِ من عزیزه.... عشقه منی تو!!!!!!

سلام نگاری جوووووونم. خوبی قربونت برم الهی. نگاری جوووووونم معده ت خوبه؟

فدای پرنسس رویائی و یکی یه دونم بشم من،حالت چطوره؟ خوبی؟

خانوم گلم چه خبر؟ الهی من فدات بشم. الهی من دورت بگردم خوبی؟

هنوز نیومدی؟ هنوز نمیخوای با من حرف بزنی؟ هنوز نمیخوای  چیزی بگی؟

دل تو دلم نیست،.....

نگاری جووووونم الهی فدات شم،بگو چطوری دیگه؟ توروخدا نگاری.

راستشو بخوای فکر کردم تا الان اومدی ولی....

یاده این شعر حمید مصدق افتادم

وقتی كه بامدادان
 مهر سپهر جلوه گری را
 آغاز می كند
 وقتی كه مهر پلك گرانبار خواب را
 با ناز و كرشمه ز هم باز می كند
 آنگه ستاره سحری
 در سپیده دم خاموش می شود
 آری
من آن ستاره ام كه فراموش گشته ام
 و بی طلوع گرم تو در زندگانیم
 خاموش گشته ام

توروخدا مواظب خودت باش.

دوست دارم.

عاشقتم.

میمیرم برات.

میپرستمت.

نگااااااارییییییی جووووووونم خییییلیییی دووووسسسست داااارم٪

ساعت ۱۷:۴۵

چون دشت آب نور
 چون عطر پونه بودم
 در ژرفنای شب
 آمد نسیم و رایحه ام را برد
 تا ساحل سپیده صبح ستاره سوز
 تا آسمان روز
چون راز سر به مهر نهان دارم
 وان شور بخش واژه نامت را
 من دره عمیق غمم در من
 پرواز ده طنین کلامت را
من پرواز کرده ام
 از بامهای دنیا
 تا دامهای دنیا

حمید مصدق

جمعه نهم مرداد ۱۳۸۸ |

 

کسی بجز تو یاره من نیست،گذشتن از تو کاره من نیست.... عاااااشقتم نگاری.

سلام نگاری جوووووونم.خوبی قربونت برم الهی؟ حالت چطوره؟ خوبی عشق من؟

نگاری بخدا طاقت نیاوردم برم خونه،تا رسیدم دم آپارتمان از دوباره برگشتم، گفتم نکنه بیای و من

نباشم و تا بعد از ظهر که بیام طول میکشه و اونوقت... وای الهی من فدات بشم نگاری.

درسته امروز یه جمعه مزخرف دیگه س ولی خوب رسیدن به زن و بچه که جمعه و شنبه نمیشناسه،

مگه نه نگاری!!!!! الهی قربونت برم من که همیشه تک بودی و هستی و خواهی بود.تاج سری نگاری.

دلم برات تنگ شده نگاری جووووونم. نگااااااریییییی حالت خوبه؟؟؟؟  الهی قربونت برم خوبی؟

نگاری چرا راجع به معده ت و جراحی که کردی حرفی نمیزنی؟ چرا؟؟؟؟ منتظرم که بگی آآآآ.

دوست دارم پرنسس.بووووووووس.

دیشب خوب خوابیدی؟  درد که نداشتی؟ نگاری پرستار داری؟ نصفه شب اگه یه وقت معده ت

درد بگیره کی میاد بالا سرت؟ کسی هست که حواسش بهت باشه ؟ نگاری توروخدا بگو،دارم

خفه میشم دختر. چقدر سنگدل شدی بی احساس اصلاً بهت نمیاد،اصلاً

نگاری دیگه چه خبر؟ تو این مدت کجا بودی و چیکار میکردی؟ میدونی چقدر ازت سئوال پرسیدم که

به هیچکدومش جواب ندادی؟ امروز باید به همشون جواب بدی ،فهمیدی؟؟؟؟

نگاری خیلی دلم برات تنگ شده... نگاری تو چشمام نگاه کن،خودت عمق فاجعه رو میفهمی.

نگاری تا دلم نمرده برگرد،آخه آخه بی تو خیلی تنهام.......

نگاری دارم الان این اهنگارو دارم گوش میکنم. این آهنگ احساس راغب علامه خیلی خوشگله.

(Ya Ghaeib - Ragheb Alama) (kristinia_d3barge_-_goodbye_)(leona_lewis_-_illusion)

( Leche Leche - Manal Ft. Don Cali & Lafrontino)(Ragheb.Alama.Ehsas.Ghareb)

اونم با ولوم بالا گوش میکنم... وای نگاری آخه الان کجائی؟؟؟؟

یادت باشه که من هنوز منتظرم... تازشم هنوز نه بهم شیرکاکائو دادی و نه اینکه بهم گفتی یرو

غذا بخور.بجون نگار قسم خوردم تا نگی هیچی نمیخورم،تازشم همینجوری خشک و خالی هم

بخوای بگی قبول نمیکنم،باید بگی که چی شده تا بعد. خوب میدونی که اگه قسم بخورم اونم

بجون تو،دیگه هیچی دیگه!!!!! از گشنگی بمیرمم چیزی نمیخورم.

آغوشتو به غير من به روي هيچكي وا نكن

  منو از اين دلخوشيها آرامشم جدا نكن

 من براي با تو بودن

پر عشق و خواهشم

  واسه بودن كنارت تو بگو

به هر كجا پر ميكشم

   منو تو آغوشت بگير آغوش تو مقدسه

 بوسيدنت براي من

تولد يك نفسه

 چشماي مهربون تو

منو به آتيش ميكشه

 نوازش دستاي تو

عادت تركم نميشه

فقط تو آغوش خودم دغدغه هاتو جا بزار

به پاي عشق من بمون

هيچكس و جاي من نيار

 مهر لباتو رو تنو

روي لب كسي نزن

 فقط به من بوسه بزن

 به جسم و روح و تن من

 توروخدا مواظب خودت باش.

دوست دارم.

عاشقتم.

میمیرم برات.

میپرستمت.

نگاااااااریییییییی جوووووووونم خییییلیییی دووووسسسست داااارم٪

ساعت ۱۴:۰۰

تو را می خوانم!

تویی که هر لحظه و هر جا

در کنار منی

تو  را می خوانم!

تویی که برای من

یک مامنی

در کوچه های ذهنم

همیشه به یاد تو قدم می زنم

کاش آن موقع که دستانت را به رویم گشودی

لغزش و خطا سبب جدایی دستانم نمی شد

تو را می خوانم!

تویی که همیشه و همه جا

 به من نزدیکی

آری آنچنان نزدیک

همان گونه که خود گفتی

آری همان گونه که خود گفتی....

جمعه نهم مرداد ۱۳۸۸ |

 

تقدیم به کسى که درکنارم نیست، اما حس بودنش به من شوق زیستن مى دهد

 سلام نگاری جوووووونم،صبحت بخیر عزیزترینم. خوبی قربونت برم الهی؟ حالت چطوره عزیزترینم؟

معده ت در چه حالیه؟ بهتر شده؟ الهی من برات بمیرم. خیلی اذیتت میکنه؟ الهی من قربونت برم.

الهی من فدای پرنسس خوشگلم بشم من. الهی دورت بگردم خانوم گلم.

عشق من دیدی تا صبح پشت در رو یه پا وایسادم. حواست بود از دیشب تا الانی که دارم مینویسم

حتی واسه یه دقیقه چشم رو هم نذاشتم و منتظر اشارت بودم.....

عشق من دیدی چه جوری با حسرت داشتم نگات میکردم....

عشق من دیدی چه جوری سرم پائین بود و .....

عاشقتم عشق من.عاااااااشقتم نگاااااارییییییی.عااااااشقتم خانووووووم گلم.

دلم برات خیلی تنگ شده.... با من حرف بزن نگاری،حرف بزن.نگاری کلی حرف دارم برات بزنم ولی

اگه تو نخوای چیزی بگی اونوقت من چه جوری روم بشه که بخوام بگم؟ من چه جوری ....

نگاری یه چیزی بگو،باشه؟؟؟؟

خدایا همه کارات یادم میمونه،یادم میمونه که خودت گفته بودی دعا کنین منم استجابت میکنم،

عین آدم یکسال شد که سرم تو کاره خودمه،با هیچکس کاری ندارم.اینهمه حرف نامربوط پشت سرم به نگاری زدن ولی تو شاهدی که، توشاهدی که همش حرف الکی بود،تو شاهدی که همش حرف ..... حالا نباید ازت انتظار داشته باشم که به ما هم توجه کنی،انتظار بیجائیه که ازت بخوام که به ما هم روی خوش نشون بدی....خدااااااایاااااااا.

نگاری چی پوشیدی؟ الهی قربونت برم که همیشه تکی.اون ست مشکیه رو پوشیدی یا اون صورتیه یا شایدم اون سبزه یا آّبیه...

موهات رو چه مدلی بستی؟ بالا بستی یا شایدم بازه یا شایدم هنوز هپلیه و هنوز درستش نکردی!

آخ الهی قربونت برم نگاری،چقدر دلم میخواد بلغت کنم،محکمه محکمه محکمه محکم،انقدر محکم که همه قولنجات بشکنه.... وای نگار دلم خیلی برات تنگ شده.... دلم برات خیلی تنگ شده... دلم نگار...

میرم سمت آپارتمان.ایهیم،میرم دوش بگیرمو دراز بکشم.آخه آخه دیشب خیلی کارا کردم ولی تو اصلاً حواست بهم نبود....

توروخدا مواظب خودت باش.

دوست دارم.

عاشقتم.

میمیرم برات.

میپرستمت.

نگاااااااریییییییی جووووووونم خییییلیییی دووووسسسست داااارم٪

ساعت ۱۱:۲۵

 

یک پنجره برای دیدن

یک پنجره برای شنیــــــــــــــــــدن

یک پنجره که مثل حلقه ی چاهــــــــــــــــــــــــی

در انتهای خود به قلب زمین می رســـــــــــــــــــــــــــــــــــــد

و باز می شود به سوی وسعت این مهربانی مکرر آبی رنـــــــــــــــــــــــگ

یک پنجره که دست های کوچک تنهایــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی را

از بخشش شبانه ی عطر ستاره های کریــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم

سرشار می کنـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــد

و می شود از آنجـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــا

خورشید را به غربت گل های شمعدانی مهمان کــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرد

یک پنجره برای من کافیســــــــ*ـ*ـ*ـ*ــــــــ*ـ*ـ*ـ*ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــت

*ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ*ـــ ـــــ ــــــ ـــــ ـــــ ــــ ـــــ*ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ*

*ــــــــــــــــــــــــــــــ*ــــــ ـــــ ــــ ـــــ ــــ ـــ*ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ*

*ـــــــــــــــــــــــــ *ــــ ـــ ــــ ــــ ـــ*ــــــــــــــــــــــــــــــــ*

*ـــــــــــــــــــــــــ*ــ ـــ ـــ ـ*ـــــــــــــــــــــــــــــ*

*ــــــــــــــــــــــ*ـ ـ*ـــــــــــــــــــــــ*

*ـــــــــــــــــــــ*ــــــــــــــــــــ*

*ـــــــــــــــــــــــــــــ*

*ــــــــــــــــ*

*ــــــ*

*

دوست داشتن تمثيلي از نفس کشيدن من است

 سزاواري من در زندگي

 شايستگي‌ام در بودن!

اگر سزا بود چنان در آغوش‌ مي‌فشردم که يکي گرديم

 و در آن پيکر

 نه من دلتنگ مي‌شدم

نه او مي‌گريخت...!!

 

جمعه نهم مرداد ۱۳۸۸ |

 

نگاری فرهاد،کجائی؟؟؟؟

 

سلام نگاری جوووووونم. خوبی قربونت برم الهی. حالت چطوره پرنسس خوشگل من. خوبی خانوم گلم؟ خوبی قربونت برم الهی؟ چه خبر عزیزترینم؟ نگاری جووووونم خوبی؟ نگاری چطوری؟ فرشته کوچولوی خوشگل من چطوره؟ خوبی خانوم گلم؟ خوبی فدات شم الهی؟ نگاری جووووونم حالت خوبه؟

نگاری جوووووونم، معده ت چطوره؟  هنوز درد میکنه؟ الهی من بمیرم. نگاری نمیخوای بگی کی جراحی کردی؟ نمیخوای بگی چی شده؟ الهی من برات بمیرم پرنسس.وقتی به این فکر میکنم که من هیچ کاری که نتونستم برات بکنم هیچ ، تازه کلی هم ناراحتت کردم و اذیتت کردم حالم خیلی بد میشه،خیلی....

نگاری چی شده؟ نمیخوای بهم بگی؟ نمیخوای با من جرف بزنی؟ منتظرم قربونت برم.منتظرم....

نگاری چی پوشیدی؟

الهی قربونت برم موهات رو چه مدلی بستی؟ الهی فدای عطر موهات بشم که دیوووووونه کننده س. الهی قربونت برم من که بخاطر من تو این گرما اینهمه سختی رو تحمل میکنی. نگاری خیلی شرمندتم.

نگاری جوووووونم امشب من باید چیکار کنم؟ واقعاً میترسم! باید چیکار کنم؟

دلم گرفته نگاری.... تو وقتی با من حرف نمیزنی،وقتی ناراحتی و همه چی رو میریزی تو خودت و به من چیزی نمیگی؛من دلم خیلی میگیره. وقتی تو خوب نیستی،وقتی که دیگه حتی به من لبخند زورکی نمزنی چه برسه به خنده،غصه م میشه.... میشه بشی همون نگاری ۳ هفته پیش؟ میشه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ نگاری الهی قربونت برم توروخدا منو بخاطر اینکه باعث شدم که اینجوری بشی ببخش. از خودم بدم میاد ازخودم حالم بهم میخوره.نگاری به این نتیجه رسیدم که تنها هنرم خرابکاری تو زندگیه توئه. خاک تو سر من کنن که فقط دارم با اینکارام و حرفام تورو ناراحت میکنم.

به ماه نگاه کن،منم تا قبل از این که بیام بنویسم داشتم بهش نگاه میکردم به این امید که تو داری نگاش میکنی.... نگاره من عزیزه،گوشت تنش لذیذه،ببین ممش چه ریزه،قره کمرش میریزه.

عاشقتم عشق من.میپرستمت نگاری. کاش میدونستی  چقدر دوست دارم. کاش میدونستی که صادقانه و از صمیم قلب دوست دارم و میپرستمت.کاش میدونستی همه چیزم توئی. کاش میدونستی تو دلیله زنده بودنمی. کاش میدونستی فکر کردن به تو منو به زندگی امیدوار میکنه. کاش میدونستی همیشه با منی و تورو ناظر همه کارام میدونم. کاش میدونستی که چنان پای تعهدم وایسادم که حالشو ببری و واقعاً بهم افتخار کنی.... دوست دارم.

توروخدا مواظب خودت باش. اگه بخوای همینجوری با من رفتار کنی نگاری من نمیتونم طاقت بیارم. بخدا بجون نگاری،به مرگ فخلادیت از مردن نمیترسم خودت خوب میدونی که نمیترسم،از این میترسم که بمیرم و دیگه نتونم طاقت بیارم....

هر کاری میکنم که این سکوتت رو بشکنی.... هر کاری.... 

دلم برات خیلی تنگ شده.

بخاطر من یه لبخند کوچولو میزنی؟؟؟؟

مرسی،تلخ بود ولی بهم چسبید.

توروخدا مواظب خودت باش.

دوست دارم.

عاشقتم.

میمیرم برات.

میپرستمت.

جلو در اتاق خوابت تا صبح پشت در سرپا وای میسّم،قول که حتی یه ثانیه چشمامو رو هم نذارم.

نگاااااااریییییی جووووووونم خییییلیییی دووووسسسست داااارم٪

ساعت ۲۳:۲۵ 

آرامش چشمانت را دوست دارم

گرمای دستناتنت بهانه ایی است برای

رفع تمام دلتنگی هایم

تو را می بینم با تمام دنیای شیرینت

بودنت 

رمز تمام نشدنی زندگیست

با اینکه می دانم هستی

ولی می ترسم

از آن روزی که تمام این بودن ها به پایان برسد

می دانم که مرا می خوانی

می دانم

ولی تا همیشه برایم بمان

پنجشنبه هشتم مرداد ۱۳۸۸ |

 

19 شب جمعه ....  چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

سلام نگاری جووووونم، خوبی قربونت برم الهی؟ حالت چطوره عزیزترینم؟

نگاری درسته من اینو گفتم یعنی دیگه هیچی نباید بگم؟ هیچی نباید بخوام؟

چرا اینجوری میکنی؟ چرا با من حرفی نمیزنی؟ این حرفا چیه که زدی؟

چرا چیزی نمیگی؟

تو کی به من گفتی خوبی؟

نگاری باشه همیه اینکارات یادم میمونه.

فکر نکن اگه اینجوری کنی از شدت علاقه من بخودت کمتر میکنی،نهههههههههههههههه

اشتباه میکنی،خیلیم بد اشتباه میکنی.من هر روز بیشتر از دیروز دوست دارم و عاشقتم.

نگاری چرا با من حرف نمیزنی؟ چرا عین دو سه هفته قبل نیستی؟

چرا؟؟؟؟ چرا؟؟؟؟ چرا؟؟؟؟ چرا؟؟؟؟

این روزا رو یادت باشه نگار.

میدونی من تو این مدت چه فکرائی که نکردم، تو حداقل نمیخوای یه جمله با من حرف بزنی و بگی

چه خبره؟ یعنی من اندازه اونم ارزش ندارم؟؟؟؟

خیلی عوض شدی نگاری، من نگاری خودمو میخوام، نگاری که حتی وقتی واسم مینوشت باهات

قهرم ۱۰۰۰ تا قربون صدقه از کنارش میزد بیرون ولی الان.... چرا نگاری؟؟؟؟

تو حتی از من نمیپرسی چطوری؟ تو حتی حال منو نمیپرسی؟ تو حتی از من نپرسیدی چرا...

نگار چت شده؟ نگار چرا یه دفعه اینهمه تغییر کردی، توئی که نمیتونستی ببینی من کوچکترین

ناراحتی یا چه میدونم هر چیزی تو زندگیم داشته باشم الان... وای خدای من نگار چی شده آخه.

نگار من دو روزه لب به غذا نزدم تا تو بگی برو غذاتو بخور ولی اصلاً انگار نه انگار که من چی نوشتم

نگار تو یه چیزیت شده، من مطمئنم تو یه چیزیت شده،نگار توروخدا

.نمیخوای بگی باشه! نگار یه .... حالا صبر کن

خانوم گل من، الهی قربونت برم،دلم برات تنگ شده. نگاری چرا آخه.

خوب نیستم نگاری،کلافه ام نگاری......

چرا آخه؟؟؟؟

دختر شاه پریون، من همون فرهادما،فرشته کوچولوی خوشگل من،من همون فرهادما....

دختر شاه پریون.... عاشقتم عشق من.... عاااااااشقتم.

دلم خیلی گرفته،دلم خیلی گرفته،دلم خیلی گرفته... دلم نگار، مگه من دلمو به تو ندادم؟؟؟؟

مگه تو جوووون و عمر و عشق و نفس من نیستی؟؟؟؟ مگه تو نگفتی من فقط ماله توام؟؟؟؟

فقط میخواستی امشب رو اینجوری کنی؟ میخواستی این شب جمعه رو اینجوری کنی؟

مگه من چیزی خواسته بودم که اینجوری کردی؟؟؟؟ باشه تو هر موقع که گفتی دست نزن که من

دست نمیزنم،میگفتی فقط باید نگاه کنی من فقط نگاه میکردم..... نگاری.....

همه چیزه من توئی. حالا نفس من،اگه میخوای نفس منو ازم بگیر،ضربان قلبه من توئی،

حالا اگه میخوای تپشش رو ازش بگیر.

خدایا تمامه کارای تو هم یادم میمونه.این حقمون نیست...این حق ما نیست....

دارم میرم بیرون.نمیدونم کی برمیگردم.نمیدونم کجا ولی شاید برم مصلی یا ونک،خوش بحال

ندا آقا سلطان،خوش بحال سهرابی و اعرابی و روح الامینی....

دوست دارم.

عاشقتم.

میمیرم برات.

میپرستمت.

نگااااااارییییییی جووووووونم خییییلیییی دووووسسسست داااارم٪

 

اردیبهشت: زمانی كه شما تسلیم خواسته و توقعات دوستان و افراد خانواده تان می شوید، خیلی سخت است كه خودتان باشید. اما برداشتهای شما از اتفاقاتی كه روی داده است می تواند كمی غیرقابل قبول باشد. این برداشتها می تواند در مورد قضاوتهای فرد دیگری كه مسبب نگرانی های شما است باشد؛ و یا می تواند در مورد برخی از عقاید مشكل ساز شما باشد. فكر نكنید كه كه از تمام خواسته های دیگران اطلاع دارید. قبل از اینكه هر نتیجه اشتباهی بگیرید از خودشان بپرسید.

چرا وقتی نباشی تو دلم پرپر میزنه 

رنگ بی رنگی و توی قلبم باور میزنه

چرا وقتی نباشی همه جا سیاهیه

چرا وقتی پیشمی یه حس پادشاهیه

چرا قطره های اشکم بی تو جایی ندارن

چرا دونه های بارون نمیتونن ببارن

تو مثل یه حس مبهم تو مثل فرشته هایی

تو به قلب من نشستی پادشاه قصه هایی

تو مثل روز بهاری یا مثل شب مهتابی

من میدونم پر انرژی تو میای به من بتابی

تو همون مسافری که اومدی شاعرانه

اومدی خیمه زدی تو وسط دل ترانه

دل من توی سینه بی تو میدونم میمیره

بی تو حتی یه فرشته نمیتونه جای خالیتو بگیره

تو بگو اگه نباشی دیگه واسه کی بمیرم

واسه کی قصه بگم من واسه کی ستاره بچینم

 

پنجشنبه هشتم مرداد ۱۳۸۸ |

 

دوري ، عشق را شدت مي بخشد و نزديكي ، قوت .

سلام نگاری جوووووونم،خوبی خانوم گلم، خوبی قربونت برم الهی! الهی من قربونت برم خوبی؟ نگاری جوووووونم معده ت چطوره؟ بهتر شده؟ خوبه؟؟؟؟ الهی من فداش بشم،الهی من فدات بشم. دلم برات لک زده نگاری،خوبی؟؟؟؟  بهتری قربونت برم؟؟؟؟ کجائی عزیزترینم؟ چیکار میکنی؟ دلم برات تنگ شده نگاری دیروز عصر که رفته بودم .... وای همش فکر میکردم تو اونور خیابونی و داری نگام میکنی! همش فکر میکردم که....  نگاری توروخدا با من حرف بزن،یه چیزی بگو دیگه. نگاری گشنمه.هیچیم نخوردم حتی آّب؛تازشم تازشم تا تو نگی هیچی نمیخورم،ببینم تا کی میخواد طول بکشه؛اصلاً خدا کنه نگی تا منم عین تو بشم و تا کمی از دردت رو حس کنم؛.....

نگاری دلم برات تنگ شده؛ نگاری چرا با من حرف نمیزنی؟ بخدا دیگه غصه م شده چرا با من حرف نمیزنی؛رو سینه م سنگینی میکنه..میدونم ناز کش خوبی نیستم و اینا همش حقمه،میدونم با کارات خیلی اذیتت کردم و اینا همش حقمه ولی نگاری ...... ای دیووووووونه دوسِت دارم.

امروز ۵ شنبه س.... یه ۵ شنبه دیگه...۳ هفته س که جرات دست زدن ندارم.

 امروز ۵ شنبه س.... یه ۵ شنبه دیگه...۳ هفته س که جرات نگاه کردن هم ندارم.

امروز ۵ شنبه س.... یه ۵ شنبه دیگه...۳ هفته س که میریم میشینم یه گوشته تا تو یه نگاه بهم کنی.

امروز ۵ شنبه س.... یه ۵ شنبه دیگه...۳ هفته س که گوشامو تیز میکنم که تو یه کوچول صدام کنی ولی

امروز ۵ شنبه س.... یه ۵ شنبه دیگه... ۳هفته س که به من نگفتی چی پوشیدی.

امروز ۵ شنبه س.... یه ۵ شنبه دیگه... ۳ هفتهس که به من نگفتی موهات رو چه مدلی بستی.

امروز ۵ شنبه س.... یه ۵ شنبه دیگه... ۳ هفته س که به من نگفتی مهوشی چطوره.

امروز ۵ شنبه س.... یه ۵ شنبه دیگه... ۳ هفته س که به من نگفتی میمی ام چطورن.

امروز ۵ شنبه س.... یه ۵ شنبه دیگه... ۳ هفته س که به من نگفتی نینیمون چطوره.

امروز ۵ شنبه س.... یه ۵ شنبه دیگه...۳هفته س که تو اصلاً ....

دیوووووونه یِ اسمتم،عشقِ من.

نگاری چی پوشیدی؟؟؟؟

نگاری موهات رو چه مدلی بستی؟؟؟؟

نگاری نینیمون چطوره؟؟؟؟

دیشب نگاری کلیدامو جا گذاشته بودم و اومدم موندم پشت در. این پائینیا هم مهمونی بودن تا بیان ساعت ۵/۲. منم همینجوری مونده بودم جلو در.داشتم به ماه نگاه میکردم و سرم بالا بود.یکی دو نفری که از جلو رد شدن به اونجائی که من زل زده بودم داشتن نگاه کردن ولی مطمئنم چیزی نفهمیدن....... ماه چقدر لاغر شده، نگاری چرا اینهمه لاغر شدی؟؟؟؟ چرا بخودت نمیرسی؟ چرا اینهمه ضعیف شدی؟ چرا با من حرف نمیزنی....

دلم گرفته نگار...

حواست به دلم هست؟؟؟؟

عشق من عاشقتم.

توروخدا مواظب خودت باش.

دوست دارم.

عاشقتم.

میمیرم برات.

میپرستمت.

نگااااارییییییی جوووووونم خییییلیییی دووووسسسست داااارم٪

ساعت ۱۱:۴۵

گوش کن ...یک نفر ...آنطرف پنجره ی بسته...تورا میخواند! و نسیم...لای این پرده ی آویخته رامی کاود... تا تو را در یابد، نورخورشید که از منزل پر مهر خدا آمده است...لب درگاه تو در یک قدمی می ماند... قلب این پنجره از دست غم پرده، به تنگ آمده است! پرده را برداریم ، دل این پنجره را باز کنیم..!

پنجشنبه هشتم مرداد ۱۳۸۸ |

 

اسلایدر

دانلود فیلم